به بهانه روز جهانی مبارزه با خشونت عليه زنان
معمولن وقتی از خشونت حرف زده میشه اولین چیزی که به ذهن میرسه یک بر خورد شدید بدنی بین دو یا چند نفر هست. البته این شاید یک نوع از خشونت باشد، ولی فکر می کنم با پیشرفت در علم و تکنولوژی خشونت و البته خشونت ورزی هم پیشرفت کرده.
امروز برای خشن بودن لازم نیست که قداره بندها سر گذرها بایستند و با سلاح سرد و یا گرم بخش بزرگی از جامعه را مورد تحدید و شکنجه قرار دهند، تا به اهداف خود برسند. امروز ابزار خشونت ورزی سلاح سردی است که در مثل ایرانی از آن با عنوان پنبه یاد می شود. بله امروز با پنبه سر می برند و نه با قداره. اگر روزی برای سرقت مال و اموال مردم خشونت ورزی می شد امروز برای در خانه حبث کردن و گرفتن آزادی مردم خشونت ورزی می شود. خشونت هایی از جنس سیاسی، جنسی، ناموسی، روحی و روانی و حتا در جدید ترین نوع خود خشونت های علمی.
امروز ما شاهد فاجعه های بسیار تلخی هستیم. برای مثال پدری که به بهانه ی ناموس و ناموس پرستی و آبروی خانواده سر دخترش را از بدن جا می کند و یا دختری که در سن 10 سالگی فروخته می شود و بهترین دوران زندگی خود را در بین یک باند تبهکار بزرگ می شود. این نوع از خشونت ها گرچه هنوز رنگ و بوی قداره بندی دارد ولی میتوان اینگونه گفت که دولت نیز با عدم دخالت در این موارد با پنبه سر زنان را بردیده و حق آنها را ضایع کرده است. دولت با پای فشاری روی قوانینی که به مرد خانواده و یا پدر خانواده حق هر گونه قلدری را در خانه می دهد. مردی که می تواند هر نوع خشونتی را اعمال کند و لزومی هم به پاسخ دادن نمیبیند.
امروز برای خشن بودن لازم نیست که قداره بندها سر گذرها بایستند و با سلاح سرد و یا گرم بخش بزرگی از جامعه را مورد تحدید و شکنجه قرار دهند، تا به اهداف خود برسند. امروز ابزار خشونت ورزی سلاح سردی است که در مثل ایرانی از آن با عنوان پنبه یاد می شود. بله امروز با پنبه سر می برند و نه با قداره. اگر روزی برای سرقت مال و اموال مردم خشونت ورزی می شد امروز برای در خانه حبث کردن و گرفتن آزادی مردم خشونت ورزی می شود. خشونت هایی از جنس سیاسی، جنسی، ناموسی، روحی و روانی و حتا در جدید ترین نوع خود خشونت های علمی.
امروز ما شاهد فاجعه های بسیار تلخی هستیم. برای مثال پدری که به بهانه ی ناموس و ناموس پرستی و آبروی خانواده سر دخترش را از بدن جا می کند و یا دختری که در سن 10 سالگی فروخته می شود و بهترین دوران زندگی خود را در بین یک باند تبهکار بزرگ می شود. این نوع از خشونت ها گرچه هنوز رنگ و بوی قداره بندی دارد ولی میتوان اینگونه گفت که دولت نیز با عدم دخالت در این موارد با پنبه سر زنان را بردیده و حق آنها را ضایع کرده است. دولت با پای فشاری روی قوانینی که به مرد خانواده و یا پدر خانواده حق هر گونه قلدری را در خانه می دهد. مردی که می تواند هر نوع خشونتی را اعمال کند و لزومی هم به پاسخ دادن نمیبیند.
زنان ایرانی حتا نمی توانند با آرامش در خیابانها، پارکها و معابر شهر خود قدم بزنند، چرا که کافی است تا پلیسی از نوع پوشش آنها راضی نگردد. دختران و زنان ایرانی مدام باید در حول و ولا باشند که از کدام قسمت شهر عبود کنند و از کدام قسمت معبری عبور کنند تا ماموری در آنجا نباشد. آیا این خود خشونتی روحی و روانی نیست؟ کم ندیدیم تصویرهایی را که پلیسی با لگد دختر جوانی را سوار ماشین می کند و یا با ضربهای باتوم دختری را وادار به تغییر در پوشش خود می کنتد.آیا این پلیس امنیت مردم را فراهم می کند؟
این نوع خشونت حتا در خانه هم گریبان گیر زنان است. وقتی کیهان زنان را اینگونه مخاطب قرار می دهد که باید در آماده باش دائم جنسی برای شوهران خود باشید، گذشته از اینکه مرد را حیوانی معرفی می کند و با این نگاه به مرد نیز توهین کرده، آرامش روحی زنان را در خانه نیز بر هم میزند. تصور کنید زنی را که هر روز خود را در آماده باش جنسی نگه دارد، گویی قرار است جنگی در بگیرد، بازنده این جنگ نیز از ابتدا نیز مشخص است. خدا نکند مرد از این آماده باش راضی نگردد، آن وقت می تواند با استفاده از حقوق قانونی خود اقدام به خرید سربازی جوانتر و قدرتمند تر کند. کافی است تا توانایی مالی خرید را داشته باشد تا با استفاده از لایحه ی حمایت از خانواده، حمایتی کامل از خانواده خود بکند.
در بخش سیاسی نیز می توان به عدم راه دادن زنان در اداره امور کشور اشاره کرد.یک زن در ایران نه تنها هرگز نمی تواند به سمتی مانند رهبری برسد که حتا رسیدن به مقام رییس جمهوری رویایی بیش نیست. گرچه بعضی مخالف این قرائت از قانون اساسی هستند که رجل سیاسی به معنای جنسیت مرد نیست ولی در عالم واقع می بینیم که هست. علاوه بر این شما کدام زن را می شناسید که توانسته باشد در شورای نگهبان و یا مجمع تشخیص مصلحت و یا در راس یکی از قوای سه گانه قرار گرفته باشد و یا حتا پیشنهاد شده باشد که قرار گیرد، ولو پیشنهادی از جنس تعارف های معمول جامعه.
در حوضه ی علم و دانش هم چه خشونتی بالا تر از اینکه حق انتخاب را از دانشجو گرفته و او را محدود به منطقه ای کنیم. زمانی که دختران ما دیگر حق نداشته باشند محل تحصیل خود را انتخاب کنند دیگر حق انتخاب چه چیزی را خواهند داشت؟ باید در نگرشمان نسیت به معنی خشونت تغییر ایجاد کنیم. این خود بزرگترین خشونت است که فردی حق انتخاب آزاد را نداشته باشد.
من تصور می کنم که دیگر وقت آن رسیده تا دولت دست از همراهی با این خشونت ورزی ها بردارد و همراه مردم برای از بین بردن همه این مصداقها تلاش کند. ولی آیا چنین اراده ای وجود دارد؟
در بخش سیاسی نیز می توان به عدم راه دادن زنان در اداره امور کشور اشاره کرد.یک زن در ایران نه تنها هرگز نمی تواند به سمتی مانند رهبری برسد که حتا رسیدن به مقام رییس جمهوری رویایی بیش نیست. گرچه بعضی مخالف این قرائت از قانون اساسی هستند که رجل سیاسی به معنای جنسیت مرد نیست ولی در عالم واقع می بینیم که هست. علاوه بر این شما کدام زن را می شناسید که توانسته باشد در شورای نگهبان و یا مجمع تشخیص مصلحت و یا در راس یکی از قوای سه گانه قرار گرفته باشد و یا حتا پیشنهاد شده باشد که قرار گیرد، ولو پیشنهادی از جنس تعارف های معمول جامعه.
در حوضه ی علم و دانش هم چه خشونتی بالا تر از اینکه حق انتخاب را از دانشجو گرفته و او را محدود به منطقه ای کنیم. زمانی که دختران ما دیگر حق نداشته باشند محل تحصیل خود را انتخاب کنند دیگر حق انتخاب چه چیزی را خواهند داشت؟ باید در نگرشمان نسیت به معنی خشونت تغییر ایجاد کنیم. این خود بزرگترین خشونت است که فردی حق انتخاب آزاد را نداشته باشد.
من تصور می کنم که دیگر وقت آن رسیده تا دولت دست از همراهی با این خشونت ورزی ها بردارد و همراه مردم برای از بین بردن همه این مصداقها تلاش کند. ولی آیا چنین اراده ای وجود دارد؟
1 نظر:
به امیدروزی که از خشونت خبری نباشه
ارسال یک نظر