۷/۲۸/۱۳۹۰

بیماری واگیردار!


تلفن زنگ زد.
- سلام، چطوری عزیز دلم.
+ سلام، الهی فداتون بشم، خوبید؟
صداش گرفته بود، معلوم بود که بغض کرده بود.
بهش گفتم سرما خوردی؟
گفت ای همچین.
من هم بغض گلوم رو فشار می‌داد.
گفت انگار تو هم سرما خوردی.
گفتم خب واگیر داره دیگه.
بعد از همین چند کلمه، چون دوست نداشتم صدای ترکیدن بغضم رو بشنوند خیلی سریع مکالمه رو تمام کردم و ولو شدم روی تخت!