tag:blogger.com,1999:blog-47140340997311430072024-03-13T02:26:51.075+03:30ورق پاره های زندانمن از آن روز که در بند توام آزادم، ای آزادیامیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.comBlogger80125tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-14440585150882432042018-10-30T20:37:00.006+03:302018-10-30T20:37:52.289+03:30ناگه برود ز تن روان پاکت <div dir="ltr" style="text-align: left;" trbidi="on">
<div style="text-align: center;">
ای دل چو زمانه میکند غمناکت </div>
<div style="text-align: center;">
ناگه برود ز تن روان پاکت </div>
<div style="text-align: center;">
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند </div>
<div style="text-align: center;">
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت</div>
</div>
امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-74920686723711598172012-01-10T05:19:00.007+03:302012-03-10T02:12:44.663+03:30...<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">دوست نازنینی این شعر رو برام گفته، مرسی عزیز دلم و لطفن صبور باش.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<a href="http://2.bp.blogspot.com/-aqueLjsxZ8w/TwuY-wN07BI/AAAAAAAAAl8/ziq8Rc7AZPU/s1600/384085_2733374128069_1068774605_4635643_48002666_n.jpg" imageanchor="1" style="clear: left; display: inline !important; float: left; margin-bottom: 1em; margin-right: 1em; text-align: center;"><img border="0" height="200" src="http://2.bp.blogspot.com/-aqueLjsxZ8w/TwuY-wN07BI/AAAAAAAAAl8/ziq8Rc7AZPU/s200/384085_2733374128069_1068774605_4635643_48002666_n.jpg" width="154" /></a><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">شب ، سیاهی ... آزار می بینم</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">راوی شده ام این شب ها </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">روایت میکنم نبودنش را</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">و تو گوش می کنی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اشک می ریزم</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">نگاه می کنی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">فریاد می زنم</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">سکوت می کنی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">ساعت ها سکوت می کنی ...</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">- صبور باش دختر !</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">نگاه می کنم;</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">چه بی شباهت اند موهای پریشان و کلام آرامت </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">سکوت می کنم </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">می گویی ...</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">صبور می شوم</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">نگاه می کنم;</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">چه شباهتی دارند لبخند های تو و گرمای آفتاب زمستان</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">...</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">میدانی ! مهربانی </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">مهربانی ات تمام نمی شود مرد .</span></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-39248646792235030092012-01-02T20:08:00.000+03:302012-01-02T20:08:29.153+03:30تحریم فعال!<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
دیو اقتدارگرایی و مطلق طلبی حکومت ایران، که پیش از این و بی آنکه اعتقادی به جمهور مردم داشته باشد، در لباس جمهوریت رخ نهان کرده بود، در انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن چهره عیان نمود و هر چه دیوان همه دارند را یک جا به نمایش درآورد. تقلب٬ خیانت٬ قتل٬ جنایت و تجاوز را ضمیمه کودتای نظامی سرداران فربه از ثروت های نفتی نمود تا حجت را بر همگان تمام نماید که این دیوِ زنجیرپاره کردهی استبداد دینی به قفس برنمیگردد. پیداست که پس از انتخابات ۸۸ در این شهر پرآشوب٬ سمفونیِ اصلاح آواز بی محل تاریخ گذشتهای بود که هم خندهی مردمان تلخ کام ایران را برمی انگیخت و هم قهقههی تمسخرآمیز اصحاب استبداد را. هم از این رو بود که مردم و همراهان بزرگ سبزشان دست از اصلاحاتی که صرفا در حضور انتخاباتی خلاصه میشد کشیدند و به جای آن، مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد را برگزیدند.<br />
<br />
اینک اما در سردترین فصل حیات سیاسی معاصر ایران، دوباره سیرک انتخاباتی جدیدی به راه افتاده است. حکومت که مشروعیت خود را از دست رفته میبیند به دنبال آن است که به این فضای بستهی خفقانآور٬ به خیال خام خویش٬ گرمایی ببخشد تا برای اجرای نمایشنامه مضحک انتخابات، باز تعدادی تماشاچی و بازیگر فراهم نماید. اما کیست که نداند حکومت ایران، انتخابات را نه برای اعمال اراده مردم بلکه برای بزک کردن چهره واقعی استبدادیاش به نمایش می گذارد، و کیست که نداند دستاورد این سیرک انتخاباتی قرار است صندوق های از پیش پر شده ای باشند که آمارهای پیشاپیش تعیین شده و دروغین ۶۳ درصدی و یا شاید هم<br />
98.2 درصدی را به نمایش نهند؛ و محصول این صندوق ها قرار است نمایندگان گلچین شده ای باشند که به فرمان بیتِ استبداد، قیام و قعود کنند و بر فسادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر چشم بپوشند. پر واضح است که قرار نیست با این انتخابات اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه چند روزی دستگاههای تبلیغاتی حکوت با توسل به آمارهایی دروغ مدعی حضور "حماسی" مردم شوند تا سرمه بر چشمان فساد ساختاری حکومت بکشند بلکه کمی از آب رفته را به جوی خشک مشروعیت نظام برگردانند. روشن است که در این شرایط جریانهای اصیل سیاسی هرگز حاضر نمی شوند که بازیگر این نمایش مضحک انتخاباتی شوند و آبروی خود را هزینه گرم کردن تنور سرد این انتخابات نمایند.<br />
انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن حجت را بر همه فعالین و گروههای سیاسی تمام نمود و نشان داد که ظرفیت اصلاح انتخاباتی نظام کاملا به اتمام رسیده و دیگر ذیل نام اصلاحات نمی توان به عرصه انتخابات بازگشت و از مردم مطالبهی همراهی نمود. مردمی که به دعوت اصلاح طلبان وارد عرصه انتخابات شدند، هزینه سنگینی برای رایشان پرداخت نمودند. نمی توان بر آن همه کشته دادنها و زندان رفتنها چشم پوشید و دوباره دست در دست کسانی گذاشت که خون فرزندان این سرزمین را ریختند و در مدت دو سالی که گذشت، هیچ اقدامی برای جبران ظلم و ستمی که بر مردم روا داشتند، نکردند٬ همانگونه که در قبال جنایتهای پیشین خویش نکردند.<br />
ازسوی دیگر، با وجود محدودیتهایی همچون نظارت استصوابی، یکدستی و همدستی مجریان و ناظران انتخاباتی، فضای بستهی سیاسی کشور و عدم امکان فعالیت احزاب و روزنامه ها، امروز برگزاری و تحقق انتخاباتی آزاد و سالم و عاری از تقلب به هیچ عنوان ممکن نیست و بر فرض محال در صورت تحقق، با وجود انسداد سیاسی حاکم در ساختار سیاسی کشور، فربه شدن نهادهای انتصابی، و در مقابل، نحیف شدن نهادهای انتخابی نظام و قدرت گرفتن بی رویهی نهادهای نظامی و شکل گرفتن محفل های متعدد امنیتی و اقتصادی، عملا هیچ کاری از منتخبین مردم برنمی آید همانگونه که از دولت های هفتم و هشتم و مجلس ششم در شرایطی به مراتب بهتر برنیامد. پیداست که مسئولیت شرایط پیش آمده و پیامدهای مربوطه صرفا بر عهده حاکمیتی است که همواره در پی مهندسی انتخابات بوده و نه نیروهای دمکراسی خواهی که مطالبه اصلی شان مراجعه واقعی به صندوق های رای است اما امروز ناگزیر از تحریم انتخابات نمایشی حکومت شده اند.<br />
لذا همانگونه که میر حسین موسوی درآخرین پیام و در آخرین فرصت از درون زندان محصورش نوشت امیدی به انتخابات و شرکت در آن نیست. و نیز، همانطور که در پیام اخیر مهدی کروبی و همچنین بیانیه ۳۹ زندانی سیاسی نیز منعکس شده است، انتخابات فرمایشی مجلس از هم اکنون محکوم به شکست است و آخرین تیر بر پیکرجمهوری اسلامی خواهد بود و از این پس، با تابوت جنازهای مواجه خواهیم بود که بر دستان اقتدارگرایان سنگینی می کند و روز به روز بر تعفن و فسادش افزوده خواهد شد. در این شرایط، گروههای سیاسی یا کاندیداهای منفردی که به هر نحوی با مشارکت در انتخابات زیر این تابوت را بگیرند چیزی جز بی آبرویی برای خود به ارمغان نخواهند آورد. اما نگرانی آن جاست که این افراد بخواهند از سرمایه و اعتبار جنبش سبز، برای رسیدن به مقاصد انتخاباتی خویش هزینه نمایند. ما شدیدا نسبت به این موضوع هشدار داده و از مجموعه های فعال در قالب جنبش آزادی خواهی مردم ایران می خواهیم که با مرزبندی صریح و بیان مواضعی آشکار، مانع از به حراج گذاشته شدن سرمایه های والای این جنبش شوند.<br />
همچنین معتقدیم که تنها عدم شرکت در انتخابات کفایت نکرده و می بایست تحریم فعالانه آن به صورت جدی و توسط نیروهای فعال در جنبش سبز دنبال شود به نحوی که عمل تحریم از سطح بیانیه ها فراتر رفته و منجر به نمود عینی در سطح جامعه شود. بدیهی است که موثرترین استراتژی پیش روی نیروهای دموکراسی طلب، مشروعیت زدایی از نمایش انتخاباتی حاکمیتی است که تن به انتخاب و رای مردم نمی دهد. مشروعیت زدایی از حاکمیت و نمایش های انتخاباتی اش نیز، بدون توسل به ابزارهای مقاومت مدنی شدنی نیست. مهمترین عامل در انتخاب روش مناسب برای مقاومت مدنی در مقابل سناریوی انتخابات، به صحنه آوردن شهروندانی است که تن به نمایش انتخاباتی حاکمیت نداده اند. گروه های فعال جنبش سبز میتوانند با همفکری اعضای فعال، سعی در یافتن کنش هایی کم هزینه برای عینیت دادن به تجمعات مخالفان چنین انتصابات فرمایشیای داشته باشند. بروز بیرونی و عینیت دادن به چنین اعتراضاتی، الزاما منوط به راهپیمایی خیابانی نیست و می توان ایده های کاراتری همچون تجمع مخالفان در مکان هایی ویژه (مانند اماکن زیارتی و تفریحی) و یا راه های ابتکاری دیگری یافت تا مانع از آن شد که جمعیت وسیع تحریم کنندگان انتصابات حکومتی در آمارهای ساختگی حکومت گم شوند. دست یابی به کاراترین ایدهها، منوط به ایجاد فضایی است که در آن نیروهای فعال جنبش از موضع انفعالی تنها عدم شرکت در انتخابات فاصله بگیرند و به جای آن تحریم فعالانهی انتخابات نمایشی و فرمایشی را در پیش گرفته و از فرصتی که احتمالا با گشایش نسبی فضای سیاسی جامعه در ایام منتهی به انتخابات بوجود می آید برای بروز کنشهایی عملی و موثر بهرهی کافی و هوشمندانه ببرند.<br />
<br />
1- در صورت تمایل به امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس ahmadsaidi8808@gmail.com ایمیل نمایید.<br />
<br />
2- اسامی وبلاگ های امضا کننده بیانیه:<br />
<br />
1- وبلاگ اسپینوزا http://spinooza.blogspot.com<br />
2- وبلاگ افکار فردا http://myv3ewinsky.blogspot.com/<br />
3- وبلاگ امید فردا http://omidfardadk.wordpress.com<br />
4- وبلاگ آدام اولوشن http://evolution-adam.blogspot.com<br />
5- وبلاگ آرام نامه http://araaamnameh.wordpress.com<br />
6- وبلاگ آرمان سبز http://armaanesabz.blogspot.com<br />
7- وبلاگ تهیرو http://tohirow.wordpress.com<br />
8- وبلاگ جنبش سبز و زیبا http://sabzoziba.blogspot.com<br />
9- وبلاگ جینگیلیمستان http://jigilimaston.blogspot.com<br />
10- وبلاگ چه باید کرد؟ http://green-khoramdin.blogspot.com<br />
11- وبلاگ خورشید سبز http://greensun88.blogspot.com<br />
12- وبلاگ خیزش http://khizesh2009.blogspot.com<br />
13- وبلاگ درویش http://darvishshirazi.persianblog.ir<br />
14- وبلاگ رنگ سبز http://salamsabbz.blogdoon.com<br />
15- وبلاگ ساغر http://saghhar.wordpress.com<br />
16- وبلاگ سبزه زار http://sabzezaran.blogspot.com<br />
17- وبلاگ سرنامه (ارژنگ هدایت) http://sarnameh.wordpress.com<br />
18- وبلاگ سکولاریسم (ایمان خبازی) http://imankhabazi.wordpress.com<br />
19- وبلاگ سی خرداد http://www.mehdimixer.blogspot.com<br />
20- وبلاگ سیامک فرید http://belgiran.wordpress.com<br />
21- وبلاگ علیرضا رضایی http://alirezarezaee1.blogspot.com<br />
22- وبلاگ فصل آگاهی (احسان سلطانی) http://www.fasleagahi.info<br />
23- وبلاگ کلاغ سیاه قصه های دور (ابراهیم مهتری) http://yuyop.blogfa.com<br />
24- وبلاگ گاه نوشته های آکریم http://akarim8808.blogspot.com<br />
25- وبلاگ گاه نوشته های آلفرد http://1freedomseeker.wordpress.com<br />
26- وبلاگ گل گاوزبان http://golegavzaban.wordpress.com<br />
27- وبلاگ محسن موسوی http://mohsenmousavi.blogspot.com<br />
28- وبلاگ مخلوق http://www.makhlough.blogspot.com<br />
29- وبلاگ مرثیههای خاک (آرش بهمنی) http://arashbahmani61.blogspot.com<br />
30- وبلاگ مصائب آنا http://passionofanna.wordpress.com<br />
31- وبلاگ ملودی http://melodi-not.blogspot.com<br />
32- وبلاگ مهدی سحرخیز http://onlymehdi.saharkhiz.net<br />
33- وبلاگ میرعلی سبزینه https://miralisabzineh3.wordpress.com<br />
34- وبلاگ میزان قلم http://www.mizan2.ghalam.org<br />
35- وبلاگ نسیم آزادی http://nasimeazadi.wordpress.com<br />
36- وبلاگ نوشته های فرخ توازن http://www.tavazon.blogspot.com<br />
37- وبلاگ نیا http://brabt.blogspot.com<br />
38- وبلاگ همبستگی با زندانیان سیاسی http://www.hambastegi83.blogspot.com<br />
39- وبلاگ وارش http://varesh-tika.blogspot.com<br />
40- وبلاگ ورق پاره های زندان (امیر رشیدی) http://tornpapersofprison.blogspot.com<br />
41- وبلاگ یادگاری http://illia-z.blogspot.com<br />
42- وبلاگ 777 http://777vvvv.blogspot.com<br />
43- وبلاگ بند 209 http://www.2ominbande209.blogfa.com/<br />
44- وبلاگ آینه http://ayeneh50.blogspot.com<br />
45- وبلاگ کابوک http://kabouk.wordpress.com<br />
</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-47659963086827082822011-12-28T18:39:00.000+03:302011-12-28T18:39:22.372+03:30الفرار!<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">وقتی سیگارت را</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">در قلب ماهی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">که به پنجره تابیده است خاموش میکنی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">یعنی دیوانه ای</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">نه یعنی تحقیر شده ای</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">و جهان</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">برای تو کوچک است</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">آن قدر کوچک که فیلی می تواند,</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">خیلی راحت</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">تمام دریاها را ...</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">به یک جرعه بالا بکشد</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">پس سعی کن</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">با همه چیز کنار بیایی</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">فرار نکن</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">زمین به شکل احمقانه ای گرد است</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">(رسول یونان)</span></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-37322698966350779462011-10-20T18:58:00.000+03:302011-10-20T18:58:32.805+03:30بیماری واگیردار!<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
تلفن زنگ زد.<br />
- سلام، چطوری عزیز دلم.<br />
+ سلام، الهی فداتون بشم، خوبید؟<br />
صداش گرفته بود، معلوم بود که بغض کرده بود.<br />
بهش گفتم سرما خوردی؟<br />
گفت ای همچین.<br />
من هم بغض گلوم رو فشار میداد.<br />
گفت انگار تو هم سرما خوردی.<br />
گفتم خب واگیر داره دیگه.<br />
بعد از همین چند کلمه، چون دوست نداشتم صدای ترکیدن بغضم رو بشنوند خیلی سریع مکالمه رو تمام کردم و ولو شدم روی تخت!<br />
</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1تورین, ایتالیا45.0705621 7.686618599999974345.003230599999995 7.5887730999999743 45.1378936 7.7844640999999744tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-90478742632335536022011-08-02T20:36:00.001+04:302011-08-02T20:38:22.661+04:30زمانه، زمانهی ما ست<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://radiozamaneh.com/sites/default/files/imagecache/zamtoon_image/manazamtoon054.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><img border="0" height="320" src="http://radiozamaneh.com/sites/default/files/imagecache/zamtoon_image/manazamtoon054.jpg" width="252" /></a></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">شد پنج سال که یه چیزی هست که از زمانهی ما مینویسه. مبارک باشه پنج سالگیت.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">به چند دلیل فکر میکنم که زمانه دقیقن اسمش درست هست و راوی زمانه ما هست.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">اول اینکه سرعت داره، یعنی فکر میکنم شاید بعد از رادیو فردا سریع تر از باقی رسانه ها خبر رو کار میکنند. یادم هست وقتی ایران بودم، از تظاهرات برای یکی دو تا از بچههاشون میگفتم و سریع خبرش کار میشد.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">دوم اینکه در زمانه چیزی رو میشه پیدا کرد که جای دیگه نمیشه. وقتی به زیر مجموع جامعه در سایت زمانه نگاه میکنی میبینی موضوع هایی و جود دارند که باز تو هیچ رسانه ای به عنوان یک بخش مستقل نیست و شاید بتونم بگم جراتش نیست که باشه.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">چند ماه پیش که هلند بودم و با خود آفای فرید حائری صحبت میکردم به ایشون هم گفتم که من شخصن نمیام به زمانه که خبر بخونم، میام که ببینم تو جامعه زمانهی خودمون چه خبر هست. میام شکسته شدن تابوهای زمانه رو شاهد باشم و ببینم که این زمانهی ما چطور داره به سمت بهتر شدن و انسانیتر شدن حرکت میکنه.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">یه نقدی هم دارم البته که نمیدونم چقدر نقد باشه. زمانه محیط خیلی بازی داره. تقریبن هر کسی که واقعن بخواد میتونه برای زمانه مطلب بنویسه و مدیران زمانه هم به گرمی استقبال میکنند. این ویژگی خوبی هست ولی فکر میکنم باید یکم با دقت بیشتری برخورد بکنند. تو همون صحبت هایی که با آقای حائری داشتم هم این موضوع مطرح شد البته؛ میدونم ایشون طرح های بسیار خوبی برای پیشرفت زمانه دارند و براشون آروی موفقیت میکنم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">بدون شک زمانه سهم بزرگی در رشد جامعهی زمانهی ما داره.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">پنج سالگیت مبارک و مرسی که روایتگر زمانهی ما هستی.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-23798611100857826182011-08-01T23:00:00.000+04:302011-08-01T23:00:30.995+04:30شمع دل ما<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">سال 80 یا 81 بود.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">من دانشجوی مهندسی نرم افزار تو دانشگاهی در بیرون شهر اصفهان بودم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">توی اون غربت چند نفری بودیم که هم دیگه رو پیدا کردیم، خیلی تصادفی. شش نفر بودیم و هر شش نفر دیپلممون رو از هنرستانی به نام همزه گرفته بودیم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">نقطه اشتراک ما همون هنرستان و معلمهای مشترک و گه گاه خاطراتی در محلهایی با افراد مشترکی بود، همین. خیلی از ما حتا یادمون هم نمی اومد که آیا هم رو تو هنرستان دیدیم یا نه.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">یکی از همون روزها، حمید که دکتر صداش میکردیم اومد و گفت: بچه ها چند روزی هست دلم گرفته. بیایید امشب خونه ما، یه شمع روشن کنیم و تو تاریکی بشینیم دورش و گریه کنیم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">شمع روشن شد. دورش جمع شدیم و یواش یواش اشکها شروع به جاری شدن کرد. یادم نیست که کی از چی حرف میزد ولی یادم هست که اشک کشی بند نمیاومد.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">تقریبن شمع ما آب شده بود و مومش تمام ظرف زیرش رو گرفته بود. یه دستی سمت شمع رفت و پشتش یکی سریع از کنار ما دور شد و بعد صدای انفجار!</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">موم بود که از سر و صورتمون پایین می اومد و همه دیوار های خونه رو گرفته بود.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">یکی از بچه ها متوجه سنگین بودن فضا شده بود برای اینکه شوخی کرده باشه، یه سیگارت انداخته بود توی موم های آب شده شمع و بعد فرار کرده بود.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">البته من اون شب تو اون خونه نبودم، اون شب هم تو خونه سعید هم نبودم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">نمیدونم تو زندگی امروز ما، شاید سعید همون دست باشه.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: tahoma, Helvetica, sans-serif;">شاید هم ما اون دست بودیم برای سعید.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-34184987047135950052011-05-10T21:19:00.000+04:302011-05-10T21:19:11.587+04:30نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
<br />
موج برخاسته از سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین، امروز قدرتمندتر و عظیمتر، به کاخ حاکمان سوریه رسیده است. گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.<br />
<br />
آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند. <br />
<br />
برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم منافع مشترک پیدا کرده اند و در جنایت، یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید جنایتهای شرکای سیاسی و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را بر زمین انداخته است. <br />
<br />
تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.<br />
<br />
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است. ایمان داریم که به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت. خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما ملت سوریه پرچم مبارزه را با صلابت در دست گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.<br />
<br />
جمعی از وبلاگ نویسان سبز<br />
<br />
آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com/ دنبال نمایید.<br />
در صورت تمایل به امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس spinooza56@gmail.com ایمیل نمایید.<br />
</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-27033310210532056532011-04-22T21:51:00.002+04:302011-04-22T21:51:55.793+04:30نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز به شورای هماهنگی راه سبز امید<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 14px; line-height: 18px;"></span><br />
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span dir="ltr">اعضای محترم شورای هماهنگی راه سبز امید</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">جنبش سبز اگر چه در لحظاتی سخت و دشوار به سر می برد اما به واقع تجربیات ارزشمندی که از خلال رویدادهای ایام پس از کودتای انتخاباتی 88 بدست آمد و روابط و ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی نهادینه شده در لایه های مختلف اجتماعی و سیاسی، جنبش را مجهز به توانمندی هایی نموده که گذر از این ایام عسرت به روشنای آزادی از همیشه هموارتر به نظر می رسد. جنبشی که در ابتدای شکل گیری با شعارهایی مبهم، پراکندگی مطالبات، چشم اندازهایی ناروشن، ساختارهایی شکل نگرفته و بعضاً درون فرساینده مواجه بود، امروز به مدد خون هایی که داده شد، عمرهایی که در زندانها سپری شد، بحث و نقدهایی که در مجامع سبز شکل گرفت و روشنگریهایی که صورت پذیرفت، از آن دوران به سلامت گذار نمود. امروز می توان مدعی شد که جنبش به شناختی هر چند کلی از حیث اهداف، چشم اندازها، موانع و آسیب ها دست یافته است. در این روند نقش راهبری خردمندانه و پایمردانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اهمیتی به سزا داشته است. این دو همراه بزرگوار علیرغم محدودیت ها و با علم به هزینه ها، در سخت ترین لحظات از میان دشوارهای موجود راهی می گشودند و امید را به جنبش و بدنه ی جوان آن تزریق می کردند. اگر چه موسوی و کروبی خود هیچگاه مدعی رهبری جنبش نبودند، اما همین تاکید آنها بر وجود «راه» در «به ظاهر بن بست های موجود» و همچنین ثبات قدم و نفس همراهی بی تکلف شان با مردم سبب گردید که رهروان جنبش سبز آنها را به رهبری برگزینند. از جمله نقش های محوری که این رهبران برگزیده ایفا کردند تلاش بی وقفه شان در گسترش مرزهای جنبش با رویکردی تکثرگرایانه و پرهیز از مرزبندی های تصنعی بود. تلاشی که می تواند و باید چراغ راه آینده جنبش باشد.</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">حرکت جنبش سبز به سمت ساختار یافتگی از یک سو و قدرت راهبری و انسجام بخشی موسوی و کروبی از سوی دیگر، سبب گردید که حاکمیت کودتایی نگران از قدرت رو به گسترش جنبش سبز، به حبس و حصر ایشان و همسرانشان اقدام کند. پس از این بود که شکل گیری شورایی به نام شورای هماهنگی راه سبز بیم و امیدهایی را در بدنه ی جنبش ایجاد نمود. در این میان گروهی که پیش از دستگیری موسوی و کروبی به صورت سازمان یافته به تخریب و تضعیف آنها می پرداختند و به اسم آزدیخواهی کمر همت به خدمت کودتاگران بسته بودند، همانطور که پیش بینی می شد، امروز که این رهبران در حبس رژیم به سر می بردند، با تغییر سوژه </span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">به تخریب نهادهای برآمده از راه سبز امیدی که موسوی و کروبی گشودند</span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;"> می پردازند. علیرغم وجود چنین جریانی، نمی توان منشأ همه ی نقدهای وارد بر عملکرد جنبش را از این دسته دانست. جنبش و نهادهایی که در راهبری جنبش نقش دارند ناگزیرند که گوشی شنوا برای نقدهای داخلی داشته باشند، آنچنان که موسوی و کروبی نیز چنین کردند و همواره پذیرا و پاسخگوی نقدهای وارده بودند. چنین نقدهایی، راه را بر کج روی ها، کند رویها و تندروی ها خواهد بست.</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">امروز که قریب به دو ماه از شکل گیری شورای هماهنگی می گذرد، امضا کنندگان این نامه نه در قالب یک تشکل سیاسی یکپارچه و در راستای اهداف سیاسی و منافع گروهی بلکه از موضع منتقدین دلسوز جنبش و از روی احساس وظیفه و مسئولیت به نقد عملکرد و کارنامه ی «شورای هماهنگی راه سبز امید» می پردازند. اگر واقع بینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بی تحرکی مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولا خالی تر از آن است که قابل نقد باشد. نقدهایی که درباره ماهیت، ساختار و شفافیت مکانیزم ها در این شورا مطرح شده و می شود، اگر چه در جای خود قابل طرح و بررسی است، اما با درک حساسیت ها و شرایط موجود، می توان از این نقدها موقتا عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مدیریت اعتراضات و حوادث پیش روی جنبش سبز به بررسی و نقد شورا و تحرک اعضایش پرداخت. اما متاسفانه در این سوی داستان نیز چیز چندان قابل عرضی وجود ندارد و بیم آن می رود که چنانچه این سکوت و انفعال ادامه پیدا کند، نه تنها نقش این شورا در سایه تردید قرار گیرد، بلکه خلا رهبری جنبش باعث از هم پاشیدگی و فروپاشی جنبش شود.</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">میراثی که اکنون در برابر دیدگان ما قرار گرفته ماحصل سالها مبارزه در راه آزادی است که اینک در جنبش سبز تبلور یافته است. راهبری چنین مجموعه ای آن هم در شرایطی چنین خطیر مسئولیت سنگینی است که موسوی و کروبی به خوبی از عهده ی آن برآمدند. این همراهان سبز به خوبی با ریشه ها و علل شکل گیری جنبش سبز آشنا بودند و دقیقا از همین منظر بود که توانستند با درایت کافی راه دراز گذشته را به وضعیت کنونی جنبش سبز پیوند زنند و فارغ از تنگ نظری ها و مرزبندیها، مصلحت مردم ایران و جنبش سبز را در نظر بگیرند و سرلوحه تصمیم گیریهایشان قرار دهند. به عبارت دیگر آنچه باعث جلب اعتماد بدنه جنبش سبز به این همراهان بزرگ شد صداقت و پایمردی آنان بود. مردم به عینه می دیدند که این همراهان سبز بر خلاف بسیاری از گذشتگان، به جای آنکه به مصالح حکومتی خودکامه بیندیشند، به مصالح ملی مردمی می اندیشند که سالهاست برای رسیدن به آزادی در تکاپو هستند. شورای هماهنگی نیز تنها زمانی خواهد توانست نقشی در مدیریت راهبردی اعتراضات جنبش داشته باشد که پرامید و ثابت قدم در همان مسیر گام بردارد. آنچه برای این شورا و جایگاهش وجاهت می آورد نه انتساب به آقابان موسوی و کروبی، که نحوه عملکرد این شوراست. موسوی و کروبی خود نیز جایگاه کنونی شان را به تدریج و در خلال ایام و پس از اثبات همراهی شان به دست آوردند. شورای هماهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست و می بایست با شفافیت بیشتر و عملکرد موثرتر و فعالانه تر اعتماد چشم های نگران بدنه جنبش را بدست آورد.</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">انتظار بر این نیست که این شورا در دام تندرویها بیفتد اما راه گریز از تندرویها، انفعال نیست. واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم این است که به واسطه سکوت و انفعال شورا، فاصله آن با بدنه جنبش سبز، که روزی مطالبت و اعتراضات خود را از زبان موسوی و کروبی می شنید، هر روز بیش از دیروز می شود. چنین سکوتی از یک طرف باعث یاس و سرخوردگی بدنه جنبش می شود و از طرف دیگر، راه را برای ایجاد چندپارگی در جنبش و فرصت طلبی گروههایی که در زمان حضور موسوی و کروبی در سایه قرار گرفته بودند باز می گشاید. حبس و حصر راهبران برای جنبشی که چندان هم متکی به رهبران خود نبوده است می تواند یک فرصت تلقی شود. تبدیل این تهدید به فرصت و ادامه ی راه نیاز به مدیریت و تحرک و هماهنگی بیشتری دارد و فلسفه ی تشکیل شورای هماهمنگی نیز همین بوده است. نجواهای گاه به گاه ، پراکنده و مبهم شورای هماهنگی متناسب با نقش و جایگاه متصور شده به این شورا نیست. ادامه ی این سکوت و تردید در حرکت و سردرگمی در یافتن نقشه ی راه، گرد ناامیدی و یخ زدگی را بر فضای جنبش پاشیده، صف آزادیخواهان سبز را پراکنده و به جای هماهنگی، ناهماهنگی به ارمغان خواهد آورد. </span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">لذا ما امضا کنندگان این نامه خواستار آن هستیم که شورای هماهنگی ضمن خروج از انفعال موجود، نقشی فعال تر در عرصه تحولات پیش رو بر عهده بگیرد و در عین حال رویکرد تکثرگرایانه ی موسوی و کروبی را همچنان در کالبد راهبری جنبش حفظ نماید تا در سایه ی چنین مدیریتی انسجام جنبش کماکان حفظ گشته و پیوندهای درونی آن گسسته نگردد. راه سبز امید و آزادی به خوبی توسط موسوی و کروبی و سایر همراهان سبز ترسیم شده است. پایمردی در اهداف و همراهی با مردم شیوه کارآمدی است که موسوی و کروبی بدان پایبند بودند.<a href="http://www.blogger.com/post-edit.g?blogID=5206953468893519727&postID=3831529537801123059" name="OLE_LINK2" style="color: #cc0000;"></a>رجای واثق داریم که ادامه چنین روندی، ما را به منزلگاه آزادی رهنمون خواهد ساخت.</span></div><div class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify;"><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">جمعی از وبلاگ نویسان سبز</span></div><div class="MsoListParagraphCxSpFirst" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify; text-indent: -0.25in;"><span style="font-family: Symbol;">·<span style="font: normal normal normal 7pt/normal 'Times New Roman';"> </span></span><span dir="RTL"></span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از </span><a href="http://akarim8808.blogspot.com/" style="color: #cc0000;"><span dir="LTR" style="color: windowtext;">http://akarim8808.blogspot.com</span></a><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span style="font-family: Arial, sans-serif;"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span> </span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">دنبال نمایید.</span></div><div class="MsoListParagraphCxSpLast" dir="RTL" style="line-height: 1.3em; margin-bottom: 0.75em; margin-left: 0px; margin-right: 0px; margin-top: 0px; text-align: justify; text-indent: -0.25in;"><b><span style="font-family: Symbol; font-size: 12pt; line-height: 18px;">·<span style="font: normal normal normal 7pt/normal 'Times New Roman';"> </span></span></b><span dir="RTL"></span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;">در صورت تمایل به امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس</span><a href="mailto:ahmadsaidi8808@gmail.com" style="color: #cc0000;"><span dir="LTR" style="color: windowtext;">ahmadsaidi8808@gmail.com</span></a><span dir="LTR"> </span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span lang="FA" style="font-family: Arial, sans-serif;"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span> ایمیل نمایید.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-27176083816906524782011-04-21T18:43:00.000+04:302011-04-21T18:43:19.960+04:30بزرگداشت حسن اسدیزیدآبادی، علی ملیحی، میلاد اسدی و مجید دری<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
<div style="text-align: justify;"><a href="http://4.bp.blogspot.com/-8-EnCksVdyM/TbA6-JDJsrI/AAAAAAAAAkI/vx7udq8QjVQ/s1600/Majid_Milad_Ali+%25281%2529.jpg" imageanchor="1" style="clear: left; float: left; margin-bottom: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" height="195" src="http://4.bp.blogspot.com/-8-EnCksVdyM/TbA6-JDJsrI/AAAAAAAAAkI/vx7udq8QjVQ/s320/Majid_Milad_Ali+%25281%2529.jpg" style="cursor: move;" width="320" /></a>ایستادند و حاضر نشدند تعهد بدهند که در مقابل ظلم سکوت کنند. میدانستند باز نخواهند گشت، میدانستند انکار میشوند، اما فریاد بر آوردند.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>میلاد اسدی</b>، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ و محکوم به ۷ سال حبس تعزیری است. وی در ۹ آذر ۱۳۸۸ دستگیر شد. وی از زمان دستگیری تاکنون تنها یک بار در ایام نوروز به مرخصی آمده است.</div><div style="text-align: justify;"><b><br />
</b></div><div style="text-align: justify;"><b>حسن اسدیزیدآبادی</b>، مسوول کمیتهی حقوقبشر سازمان ادوار تحکیم وحدت، متولد ۸ اردی بهشت ۱۳۶۳ است که ۱۲ آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. وی همچنان بدون مرخصی در زندان است.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>مجید دری</b>، عضو شورای دفاع از حق تحصیل. متولد ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ و محکوم به ۶ سال حبس به همراه تبعید در زندان بهبهان است. او از ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸، بدون مرخصی در زندان به سر میبرد.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>علی ملیحی</b>، روزنامه نگار و عضو سازمان دانش آموختگان ایران، متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۶۲ و محکوم به ۴ سال حبس است. وی از زمان دستگیری - ۲۱ بهمن ۱۳۸۸- بدون مرخصی در زندان به سر میبرد.</div><div style="text-align: justify;">این روایت تأسفبرانگیز برخورد امنیتی با دانشجویانی است که تنها به جرم اندیشیدن گرفتار آمدهاند. حکایت بهترین فرزندان این آب و خاک که گناهی جز بیان آزادانه عقاید و دفاع از حقوق خود و دیگر هماندیشانشان ندارند. اینان هر سه تنها به علت تمرین حق مسالمتآمیز خود در ابراز مخالفت با رویکرد ناقض حقوق انسانی دستگیر و به تحمل حبس ناعادلانه محکوم شدهاند و از این رو زندانی سیاسی و عقیدتی محسوب میشوند.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;">ما جمعی از فعالان دانشجویی، حق تحصیل و حقوق بشر بر آنیم تا به مناسبت سالروز تولد این سه تن، با تشکیل کمپینی در حمایت از آنان، توجه حامیان و بانیان حقوق بشر را به شرایط این دانشجویان در بند، جلب کنیم. این کمپین در نظر دارد با گرامیداشت تولد دانشجویان دربند فعالیتهای ارزندهی آنان را در ارج نهادن به ارزشهای انسانی پاس بدارد. این کمپین در این راه کلیه یاران، همراهان و صاحب نظران را به همکاری دعوت میکند.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;">همگان میتوانند نوشتن متنی درباره یاران دبستانی، ارسال کارت تبریک برای خانوادهها، تهیهی پوستر و ویدئوهای کوتاه تبریک (کمتر از یک دقیقه) و نیز تهیه نماهنگ و مالتیمدیا یاد این عزیزان را گرامی بدارند. مطالب نگاشته شده در ویژهنامه یاران دبستانی و سایر سایتهای دانشجویی و حقوق بشری منتشر خواهد شد.</div><div style="text-align: justify;">این کمپین ضمن تاکید مجدد بر مبرا بودن فعالان یاد شده و بسیاری دیگر از کنشگران دربند از اتهامات وارده خواستار آزادی بیقید شرط آنان است و فعالیت خود را تا رسیدن به این مهم برای تماس و همکاری با کمپین به ما ایمیل بزنید:</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;">کمیته گزارشگران حقوق بشر: chrr.iran@gmail.com</div><div style="text-align: justify;">جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی: edu.right1@gmail.com</div><div style="text-align: justify;">شورای دفاع از حق تحصیل: showra@gmail.com</div><div style="text-align: justify;">کمپین خانواده زندانیان سیاسی: info@freemyfamilycampaign.com</div><div style="text-align: justify;">سایت دانشجویان ایران (دانشجو نیوز): info@daneshjoonews.com</div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-35200659264418170372011-03-16T14:53:00.003+03:302011-03-16T16:48:13.519+03:30فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز: شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز: شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید<br />
<br />
هم وطن<br />
در آستانه دومین نوروز سبزی که روزهای سیاه کودتای ما را در بر خواهد گرفت، جای خالی همراهان دیروزمان بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. شوربختانه زمستان سرد ۸۹ نیز با شهادت تنی چند از یاران سبزمان همراه شد تا بیشتر از پیش بیتاب پایان یافتن زمستان سیاه استبداد شویم. این یلدای تاریک دیر زمانی است که سخت جانی میکند، اما چه باک که باور ما در سر زدن سپیده بر بام وطن تردید ناپذیر است. تا آن روز تنها صبوری میخواهیم و امید.<br />
همراه سبز<br />
در واپسین روزهای سال «استقامت و پایداری جنبش سبز»، ما، زنجیرهای از وبلاگ نویسان سبز گرد هم آمدهایم تا شادیهای کوچک نوروزی خود را با بازماندگان شهدای جنبش قسمت کنیم. سلامی به گرمی، دستی به مهربانی و کلامی به شادی، کوچکترین عیدانه ما برای کلبههایی است که در سوگ عزیزان به ماتم نشستهاند. دلهای ما نوروز امسال را در کنار خانوادههای شهدا تحویل خواهد کرد. پس از شما خوانندگان خود نیز دعوت میکنیم تا به ما بپیوندید و ما را در انجام این گام کوچک یاری رسانید.<br />
زنجیره وبلاگ نویسان سبز، شما خواننده این نامه را فرا میخواند تا نوروز امسال را با ارسال یک کارت تبریک، یک پیام محبت آمیز و یا یک شاخه گل، با بازماندگان شهدای جنبش تقسیم کنید.<br />
<br />
به امید جشن نوروز آزادی<br />
زنجیره وبلاگ نویسان سبز<br />
<br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Arial, Tahoma, Helvetica, FreeSans, sans-serif; font-size: 15px; font-weight: bold; line-height: 21px;"></span><br />
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="direction: rtl; text-align: justify; unicode-bidi: embed;"><b><b><span lang="AR-SA" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 12pt; line-height: 18px;">دوستان وبلاگ نویس در صورت تمایل به حمایت از این طرح، پس از انتشار این نامه در وبلاگشان، آدرس ولاگ خود را به ای-میل (</span></b><b><span dir="LTR" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 12pt; line-height: 18px;">arman.parian@gmail.com</span></b><span dir="RTL"></span><b><span lang="AR-SA" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 12pt; line-height: 18px;"><span dir="RTL"></span>) ارسال کنند.</span></b><b><span dir="LTR" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 12pt; line-height: 18px;"><o:p></o:p></span></b></b></div><b></b><br />
<div class="MsoNormal" dir="RTL" style="direction: rtl; text-align: justify; unicode-bidi: embed;"><b><b><span lang="AR-SA" style="font-family: Arial, sans-serif; font-size: 12pt; line-height: 18px;">مخاطبان گرامی که قصد دارند به این طرح پیوسته و برای خانواده شهدا عیدانه ای ارسال کنند، می توانند با همین ای-میل تماس بگیرند تا نشانی منزل شهدا را برایشان ارسال کنیم.</span></b></b></div></div>https://sites.google.com/site/greenzanjireh/fehrest</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-80958000399779326152011-02-28T14:30:00.001+03:302011-02-28T14:33:14.845+03:30نامه سرگشاده جمعی از وبلاگ نویسان سبز به آقای علی مطهری<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
<div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="https://lh6.googleusercontent.com/-rnszNqWmzxc/TWuAJozEy_I/AAAAAAAAAjw/3Knek_wCH_A/s1600/Motahari10101010.jpg" imageanchor="1" style="clear: left; float: left; margin-bottom: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" height="320" src="https://lh6.googleusercontent.com/-rnszNqWmzxc/TWuAJozEy_I/AAAAAAAAAjw/3Knek_wCH_A/s320/Motahari10101010.jpg" width="213" /></a></div>خدمت جناب آقای علی مطهری<br />
<br />
با عرض سلام و احترام<br />
<br />
ما، گروهی از هموطنان شما هستیم که خود را فعال و هوادار «جنبش سبز مردم ایران» میدانیم. جنبشی که اعضایش از زمان برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون متحمل رنج و درد فراوان شدهاند. ما برخی از همراهان خود را در خاک و خون دیدهایم و گروه بیشتری را امروز در بند و اسارت داریم. ما مورد ظلم قرار گرفتیم اما همچنان دادگاهی برای تظلمخواهی نمییابیم<br />
<br />
آقای مطهری<br />
<br />
در ریشهیابی علل و عوامل اتفاقات ناگوار 20 ماه گذشته میان ما و شما اختلافاتی وجود دارد. اختلافاتی که شاید بتوان در فضایی آرام به حل و فصل آنان دل بست و شاید هم هیچ گاه به توافقی قطعی بر سر آنان دست نیابیم، اما در این میان ما تشابهاتی هم میبینیم که میتوانند محوریتی برای یک حرکت مشترک شوند<br />
<br />
ما به مانند شما از تداوم وضعیت نابسامان کنونی که بنبستی ناگوار را بر سر راه کشور قرار داده است به ستوه آمدهایم. ما خواستار بازگشت آرامش و آسایش به کشور و رفع فضای کینه و نفرت و خشم هستیم<br />
<br />
ما به مانند شما از تداوم خشونتهای خیابانی، کشته شدن هموطنانمان و بازداشتهای گسترده ناخرسند هستیم و توقف این وقایع تاسف بار را برای مصالح خود و کشور در اولویت میدانیم<br />
<br />
ما به مانند شما از قانونگریزی و تصمیمات شخصی و جناحی و گروهی آسیب دیدهایم و بزرگترین قربانی چنین روندی را مصالح کلی کشور و ملت میدانیم<br />
<br />
ما به مانند شما راه حل عبور از بحران را نه در فضایی ملتهب و سرشار از دروغ و تهمت، که در سایه آرامش و گفت و گو جست و جو میکنیم<br />
<br />
و در نهایت ما نیز چون شما پافشاری بر لجاجت و تمامیتخواهی را ریشه تمامی این مصیبتها میدانیم و امیدواریم همه شهروندان کشور، به ویژه مسوولین حکومتی با سعه صدر بیشتری به سخنان و مطالبات طرف مقابل گوش فرا دهند<br />
<br />
جناب مطهری<br />
<br />
ما امیدواریم همین میزان از اشتراکات برای آغاز حرکتی مشترک در راستای نیل به توافقی مطلوب (هرچند حداقلی) کفایت کند. پس صادقانه و صمیمانه دست یاری به سوی شما دراز میکنیم چرا که شما را فردی صادق، هرچند در مخالفت با خود میشناسیم<br />
<br />
آقای مطهری<br />
<br />
ـ «جنبش سبز ایران» امروز جنبشی متکثر با خواستههای گوناگون است. هر کسی از ظن خود یار آن شده و به اعتراف شاخصترین چهرههایش هنوز کسی نتوانسته است کلیتی را به تمامی اقشار حاضر در آن منتسب کند. با این حال ما گروهی از دل همین جنبش هستیم که امیدواریم تا با محوریت قانون، انصاف و مصالح ملی شاهد برقراری گفت و گو با نمایندگان منصف و صادق حاکمیت باشیم. در این راه خواستههای ما به صورت شفاف مطرح شده و هرکس که مدعی دلسوزی برای کشور و مردم است باید برای برآوردهسازی آنها تلاش کند: ـ<br />
<br />
ـ ما خواستار رفع حصر خانگی رهبرانمان هستیم. آنانی که در هیچ محکمهای محاکمه نشدهاند و بر خلاف قانون و بدون هیچ اتهام اعلام شده و جرمی اثبات شده در حصر گرفتار آمدهاند و از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم ماندهاند<br />
<br />
ـ ما خواهان تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی هستیم که صراحتا در بند 27 قانون اساسی ذکر شده است<br />
<br />
ـ ما خواستار آزادی همراهان در بندمان هستیم که گروه گروه و بیهیچ گونه اتهام مشخصی بازداشت میشوند و بدون محاکمه در دادگاهی رسمی در بند و زنجیر به سر میبرند<br />
<br />
ـ ما خواستار آزادی مطبوعات و رفع هرگونه سانسور هستیم. حقی بدیهی و اولیه که در بند به بند قانون اساسی کشور به ویژه مواد 3، 24 و 175 مورد تاکید قرار گرفته است<br />
<br />
ـ ما خواستار خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور هستیم که آن را بزرگترین خطر برای مصالح ملی و مایه وهن و بیآبرویی کشور میدانیم<br />
<br />
ـ و در نهایت ما خواستار برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم هستیم که تنها مستبدین و دیکتاتورها میتوانند با آن مخالفت کنند<br />
<br />
جناب مطهری<br />
<br />
بپذیرید که در این فضا، هر بارقهای از همگرایی، هرچند به مصداق کورسویی لرزان، باید به فال نیک گرفته شود و مورد حمایت قرار گیرد تا بتوانیم به توافقهای بزرگتر چشم امید ببندیم. ما تنها میخواهیم به شما اطمینان دهیم که اگر در راستای تلطیف فضا و بازگشت امور کشور به روند عادی خود گامی بردارید صمیمانه از اقدامات شما حمایت خواهیم کرد. با این حال ما گمان میکنیم تا زمانی که ارتباط فعالان جنبش با چهرههایی که به صورت نمادین رهبران جنبش خوانده میشوند برقرار نگردد، حداقلهای این توافق هم قابل دسترسی نیست<br />
<br />
پس اجازه بدهید از شما بخواهیم تا به نمایندگی از این جمع اعلام کنید آزادی رهبران جنبش ما، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی از جانب فعالان جنبش سبز به مصداق گامی مثبت در راستای اعتمادسازی از سوی حاکمیت قلمداد خواهد شد. شما بهتر از هر کس دیگری میدانید که این چهرهها بارها و بارها بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید کردهاند، پس میتوان امیدوار بود که همین فصل الخطاب مورد توافق طرفین، دستمایه گفت و گوهای آینده قرار گیرد<br />
<br />
آقای مطهری<br />
<br />
ما میخواهیم که به رسمیت شناخته شویم. از ما یاد کنید اما نه به عنوان فتنهگران که ما تنها معترضیم. ما سوگواران جنبشی وابسته و مدفون شده نیستیم. ما آزادی خواهان مستقلی هستیم که جنبش پویای ما با گذشت 20 ماه سرکوب و فشار همچنان رو به رشد و بلوغ است. ما را فریبخورده ندانید که ما پرسشگریم. ما را اقلیت ناچیز نشمرید که ما بیشماریم حتی اگر در نگاه شما اکثریت نباشیم و در نهایت اینکه از آزادی رهبران و دیگر همراهان دربند ما حمایت کنید، ما نیز از حکمیت شما استقبال خواهیم کرد<br />
<br />
با سپاس از توجه شما و به امید بازگشت به آرامشی که مصالح کشور و ملت را در بر بگیرد<br />
<br />
گروهی از وبلاگ نویسان سبز<br />
--------------------------------------------------------------<br />
<br />
پینوشت: در صورتی که شما هم وبلاگی دارید و می خواهید از این متن حمایت کنید لطفا آدرس وبلاگتان را به (arman.parian@gmail.com) میل بزنید. بدیهی است متن نامه زیر می بایست در وبلاگ شما نیز منتشر شود.<br />
</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-429162180440730242011-02-06T22:45:00.000+03:302011-02-06T22:45:51.646+03:3025 بهمن / هر ایرانی یک صدا برای ایران...<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><br />
پس از انتشار خبر درخواست مجوز برای تظاهرات در روز 25 بهمن و در راستای استفاده از پتانسیل های شبکه های اجتماعی مجازی چون فیس بوک و توئیتر، وب سایتهای سبز به طور گسترده ای دست به انتشار خبر گشایش صفحات فیس بوک و توئیتر 25 بهمن زده اند. تاکنون صفحات فیس بوک کلمه، نوروز، سهام نیوز، رسا، میزان خبر راه سبز، خبرنامه امیر کبیر و... از اعضا خود خواسته اند به این صفحه بپیوندند. <br />
پس از نقش راهبردی شبکه های اجتماعی در مصر و انتشار نسخه جعلی وب سایت کلمه بیم آن می رفت که سپاه سایبری وابسته به دولت کودتا از چنین امکاناتی بر علیه معترضان استفاده کند. آخرین پوسترها، بیانیه ها، اخبار و... لحظه به لحظه در این صفحه در دسترس قرار خواهند گرفت. همچنین امکان تبادل نظر با اعضا دیگر نیز در این صفحات لحاظ شده است. <br />
لطفا به این صفحه پیوسته و به دوستان خود نیز اطلاع دهید.<br />
25 بهمن در فیس بوک: <a href="http://www.facebook.com/pages/25-Bahman/139858942745772%2025">www.facebook.com/pages/25-Bahman/139858942745772 25</a><br />
بهمن توئیتر: twitter.com/25bahman<br />
</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-53885514440185452202011-01-20T02:22:00.000+03:302011-01-20T02:22:54.123+03:30کار حقوق بشری<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">میگه خسته شدم. از صبح دارم دنبال آدرس خونه این نماینده و اون وزیر و ... میگردم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">میپرسم چرا؟</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">جواب میده، باید نامههایی رو که در اعتراض به اعدامهای اخیر نوشتیم برای اونها بفرستیم و من مسوول پیدا کردن آدرس ها هستم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">ادامه میده که میخواد بره یه فیلم فانی(خنده دار و شاد) تماشا کنه! میگه خسته میشم از این همه کار حقوق بشری! ذهنم نیاز به استراحت داره.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">با خودم میگم! ای بابا. ما روزمون با اعدام شروع شد! تا شب هم باید خبر شکنجه و زندان رو بخونیم یا حرفهای خانواده زندانیان رو منتشر کنیم! کی بریم مفیلم فانی ببنیم؟ ایده خوبی هست!</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-83767526368755298042011-01-14T03:56:00.005+03:302011-01-14T04:23:18.078+03:30گفتگو من با هم خونهام<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">مثل همیشه وارد اتاقم شد و مثل همیشه از اتفاق هایی که در طول روز براش افتاده بود برام تعریف کرد.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">روزش پر بود از اتفاقهای جالب و خندهدار.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اسمش ترزا هست، یک دختر آلمانی که 24 سالشه. علوم سیاسی خونده و با یک سازمان حقوق بشری همکاری داوطلبانه میکنه مثل من.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">ازم پرسید ناراحت نمیشم که هر روز میاد و از اتفاقهایی که براش افتاده برام میگه، از دانشگاه، از دوست پسرش از کارش و .... .</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">گفتم نه: کار خوبی میکنی.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">پرسید» تو چرا هیچ وقت از روزت چیزی تعریف نمیکنی.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">جواب دادم: چی بگم؟ یگم چند نفر امروز اعدام شدند؟ بگم چند نفر امروز زندانی شدند؟ بگم چند نفر امروز شکنجه شدند؟ بگم چند نفر امروز دیشب روی زمین سرد خوابیدن؟ بگم امروز 500 روزی هست که یک زندانی حتا یک روز مرخصی نداشته؟ بگم امروز چند نفر از دوستام تهدید به بازداشت شدند؟ بگم امروز چند حکم اعدام و زندان صادر شد؟ بگم امروز ... .</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">سرش رو پایین انداخت و از اتاق رفت بیرون.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-36578919887145343682010-10-04T02:08:00.002+03:302010-10-04T02:16:59.115+03:30خانواده ی من<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><a href="http://freemyfamilycampaign.com/persian/images/stories/immagine.png" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><img border="0" height="174" src="http://freemyfamilycampaign.com/persian/images/stories/immagine.png" width="200" /></span></a><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">شاید معنای خانواده برای کسانی مثل من خیلی فرق داشته باشه با دیگران. کسانی مثل من که معلوم نیست کی دوباره فرصت در آغوش کشیدن مادر، پدر، خواهر، برادر یا دوستی رو دارن.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">امثال من حتا نتونستن وقت خداحافظی یه دل سیر تو چشم اعضای خانوادشون نگاه کنن. خانواده برای کسانی مثل من که همه چیزشون خانوادشون هست این روزها یک آرزو شده، آرزویی که گاهی ترس از بهش نرسیدنش دنیا رو جلو چشماشون سیاه و تار میکنه.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">گذشته از اینکه خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، چه کمکی متونه به بچه های تو زندان و خانواده اونها بکنه، به من هم میتونه کمک کنه. زندگی امروز من کم از زندان نداره. من وقتی آزادم که در کشورم باشم، من هم زندانی هستم، فقط میله نداره زندانم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اعضای خانواده جدیدم:</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">علی میلحی، برادر نازنینم هست.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">علی جمالی، برادر بزرگ و مهربونم.</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">مهدی خدایی، دوست نازنینم.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;">راستی جمعیتمون داره میره بالا، امروز 101 نفر عضو شدن که در مجموع 300 نفر عضو داریم.</div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-31934472904146046652010-09-10T02:59:00.002+04:302010-09-10T03:07:38.967+04:30خدا رو شکر جمله نیست و کلمه هست<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://3.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/TIlfkzwIbwI/AAAAAAAAAhQ/paJWh48Ege0/s1600/right_img2.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><img border="0" src="http://3.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/TIlfkzwIbwI/AAAAAAAAAhQ/paJWh48Ege0/s320/right_img2.jpg" /></span></a></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;">علی عبدی نازنیم اونقدر زیبا نوشت که من بدون هیچ تغییر فقط نقل قول میکنم: </span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Arial, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">در سمت راست وب سایت خبریِ کلمه یک مستطیل بزرگ وجود دارد که وسط آن با تیتر خوانا نوشته شده است: «هر شهروند یک رسانه. ارسال اخبار، مقالات و عکس های خبری.» الآن که این چند خط را می نویسم نزدیک به بیست و چهار ساعت از نامه ی یک شهروند که از اتفاق زندانی است و از اتفاق شکنجه شده است و از اتفاق خطر کرده و به رهبری نامه نوشته، می گذرد و وب سایت خبری کلمه - که نزدیک به میرحسین موسوی است - هنوز آن نامه را منتشر نکرده است. نام آن شهروند عبدالله مؤمنی است. سه حالت دارد؛ یا عبدالله مؤمنی «شهروند» نیست، یا نامه ی عبدالله به رهبری در حکم یک «خبر» نیست، یا شعار وب سایتِ کلمه دروغ است و «هر» شهروند یک رسانه نیست بلکه «بعضی» از شهروندان رسانه اند و تنها «بعضی» از خبرهایی که آن «بعضی» شهروندان می فرستند در حکم خبر است و می تواند روی وب سایت کلمه انتشار یابد. بنده ابدن با سیاست های گزینشی یک رسانه در انتشار خبر مخالف نیستم. این حق هر رسانه است. اما با دروغ مخالفم. شما دست اندرکاران وب سایت خبری کلمه که نامه ی عبدالله مؤمنی به مقام رهبری را منتشر نمی کنید لطف کنید و این شعار کذاییِ «هر شهروند یک رسانه» را از گوشه ی وب سایتتان بردارید که بدجوری بوی زهم می دهد. دم شما گرم.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">در آخرش فقط این رو بگم که این بار اول نیست.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-82540477652917050932010-08-14T20:41:00.004+04:302010-08-14T21:28:13.656+04:30کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><img border="0" height="160" src="http://4.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/TGa95nBVjjI/AAAAAAAAAhA/5KfpnUfAYwE/s200/39777_1361197350475_1247817288_30827054_2594157_n.jpg" width="200" /></span></a></div><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">خوب شاید این مطلب جدید بتونه دوباره دستم رو به بلاگ نویسی باز کنه. حالا جریان چیه؟ یک <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">گروه</a> تو فیس بوک درست کردیم حرفش خیلی ساده هست. </span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">هر کدوم از ما می تونید عوض این <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> بشیم و بشیم یکی از اعضای خانواده زندانی های سیاسی در ایران. براشون بنویسیم و شاید حتا بتونیم به خانواده اونها نزدیک بشیم. اینطوری شاید خودمون هم یه خانواده جدید پیدا کنیم و سعی کنیم کمک کنیم. </span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">من که الان شدید دلتنگ خانواده خودم هستم می تونم درک کنم اون بچه ها یا خانواده اون بچه ها چه حسی دارن. </span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">می تونیم براش پستر، کلیپ، موسیقی، مطلب یا هر کاری انجام بدیم.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">به هر حال این <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> خودش رو اینطوری شرح میده :</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><div style="text-align: center;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">بنی آدم اعضای یک پیکرند</span></div><div style="text-align: center;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">که در آفرینش ز یک گوهرند</span></div><div style="text-align: center;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">چو عضوی به درد آورد روزگار</span></div><div style="text-align: center;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">دگر عضوها را نماند قرار</span></div><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> 1- چه شد که این <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین </a>را آغاز کردیم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">تعداد زیادی از شهروندان در ایران به خاطر ابراز عقیده ی خود و برخورداری از اندیشه ی متفاوت از حاکمیت در زندان هستند. خانواده های آنان نیز از طرف حاکمیت تحت فشارند که خبرهای مربوط به عزیزان شان را به گوشِ دیگران نرسانند. گاهی اوقات فشاری که روی خانواده ها می آید از فشار روی زندانیان بیشتر است. خانواده های زندانیان سیاسی از مصاحبه با رسانه ها منع می شوند، مورد آزار و تهدید قرار می گیرند و گاه حتی به زندان می اُفتند. فشار روی خانواده های زندانیان جرقه ای شد تا «<a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی</a>» آغاز شود</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">2- هدف <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> چیست؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اهدافِ چهار گانه ی «<a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی</a>» عبارت است از: 1- همبستگی جهانی با زندانیانِ سیاسی و خانواده های آنان از طریق «عضویت» در کمپین 2- تلاش جهانی برای آزادیِ زندانیان سیاسی از طریق فعالیت «آهسته» و «پیوسته» برای آنان و جلب افکار عمومی 3- دمیدن روح تازه در کالبد «کم رمق» اما «پر اشتیاقِ» جامعه ی استبدادزده ی ایران از طریق «معنادار» کردن زندگی برای شهروندان 4- تقویت روحیه «مسئولیت پذیری» و «دیگردوستی» از طریق تمرین و مشارکت شهروندان در یک فعالیت بلندمدت مسالمت آمیز و مدنی</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">3- چرا من عضو <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> بشوم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اگر شما ایرانی هستید ممکن است تعدادی از زندانیان از دوستانِ نزدیکِ شما باشند، ممکن است آن ها را دورادور بشناسید و یا ممکن است تعدادی از شهروندانی باشند که شما آن ها را نمی شناسید اما آنان همراه با شما در تظاهرات های مسالمت آمیز پس از انتخابات شرکت کرده اند و بازداشت شده اند. هر کدام از زندانی های سیاسی می توانستند از اعضای خانواده ی ما یا دوستانِ ما باشند. در این <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> می خواهیم زندانیانِ سیاسی را اعضای خانواده ی خود به حساب آوریم و روحیه ی «مسئولیت پذیری» و «دیگردوستی» را در خود تقویت کنیم</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">از طرفِ دیگر گذار به دموکراسی در یک جامعه ی استبدادزده جز با تقویت جامعه و مشارکت بلندمدت شهروندان در فعالیت های مسالمت آمیز و مدنی محقق نخواهد شد. عضویت در <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی»</a> و فعالیت شهروندان در این <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> به تقویت همبستگی اجتماعی و قدرتمندتر شدنِ جامعه خواهد انجامید</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اگر شما غیر ایرانی هستید ممکن است علاقه ی شما به حقوق بشر، حس نوع دوستی و دیگر خواهی تان، یا ابراز همبستگی با زندانیان و خانواده های آن ها، شما را به عضویت در «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» دعوت کند</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">4- چگونه عضو <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> شوم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">شما با عضویت در <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">این</a> صفحه ی فیس بوک (با کلیک روی گزینه ی لایک بالای صفحه) و یا - اگر به فیس بوک دسترسی ندارید - با ارسال ایمیل به آدرس زیر به عضویت <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> درمی آیید.</span><br />
<a href="mailto:freemyfamily@gmail.com"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">freemyfamily@gmail.com</span></a><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">5- شکلِ اجرایی <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> چگونه است؟ <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> چه طور پیش می رود؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">هر کدام از ما که به عضویت <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> درمی آییم، «یک» زندانی سیاسی را انتخاب می کنیم و «عضوی از خانواده ی او» یا «دوستِ او» می شویم و «تا زمان آزادی وی» برای او «آهسته» و «پیوسته» فعالیت می کنیم. در نتیجه ما در کنار یکدیگر «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» را تشکیل می دهیم</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">6- اسامی زندانیان سیاسی را چه طور پیدا کنم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اسامی زندانیان فعلن از این لیست قابل دسترس است و پس از راه افتادن وب سایت از روی وب سایت نیز قابل دسترس خواهد بود</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">7- چه طور می توانم یک زندانی را انتخاب کنم؟ چگونه عضو خانواده ی یک زندانی یا دوست وی شوم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">برای انتخاب زندانیِ مورد نظر خود به این صفحه فیس بوک بروید و در آلبوم زندانیان سیاسی زیر عکس آن زندانی که برگزیده اید نسبت خود را با وی بنویسید (مثلن من برادر شیوا نظرآهاری هستم، یا من خواهر محمدصدیق کبودوند هستم، یا من دوستِ آرش علایی هستم). اگر به فیس بوک دسترسی ندارید لطفن نام زندانی مورد نظر و نسبت خود با وی را به ایمیل زیر ارسال کنید تا در صفحه فیس بوک نیز قرار گیرد. </span><a href="mailto:freemyfamily@gmail.com"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">freemyfamily@gmail.com</span></a><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">8- من یک زندانی سیاسی را می شناسم و می خواهم او را به عنوان عضو خانواده ی خود یا دوست خود انتخاب کنم اما نام او در لیست زندانی های <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> و آلبوم <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> نیست. چه کار کنم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اگر یک زندانیِ سیاسی را می شناسید که نام او در لیست زندانی ها نیست لطفن زیر همان لیست، یا روی وال گروه نام وی را بنویسید یا به آدرس ایمیل زیر ارسال کنید تا در بین زندانی ها قرار گیرد. </span><a href="mailto:freemyfamily@gmail.com"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">freemyfamily@gmail.com</span></a><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">9- چه کاری از دست من برای آن زندانی سیاسی که انتخاب کرده ام ساخته است؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">یکی از هدف های «اصلی» <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> فعالیتِ «آهسته» و «پیوسته» برای زندانیان سیاسی است. شما می توانید برای آن زندانی که به عنوان «خویشاوند» یا «دوست» خود انتخاب کرده اید نامه بنویسید، کارت پستال بفرستید، کلیپ درست کنید، پوستر طراحی کنید، نقاشی بکشید، داستان بنویسید، روزنویسی کنید، هر هفته با خانواده اش در ایران تماس بگیرید و قوت قلب بدهید، امضا جمع کنید، برای اش شعر بگویید، <a href="http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign">کمپین</a> راه بیندازید، خبرهای اش را به گوشِ این و آن برسانید، خوش نویسی کنید، مجسمه بسازید، داستان بنویسید، وبلاگ بزنید، جملاتِ کوتاه بنویسید، عکسِ او را در مکان های توریستی شهر خود نمایش دهید، به سفارت یا کنسولگری ایران در شهر خود نامه ی اعتراضی بنویسید، در سخنرانی های خود نامِ او را بر زبان بیاورید، در مهمانی ها از او یاد کنید، عکس اش را روی دیوار اتاقتان قرار دهید و ده ها موردِ دیگر. در یک کلام با او زندگی کنید و صدای رسای او و خانواده اش باشید. </span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">آن چه که اهمیت دارد فعالیت «آهسته» و «پیوسته» شما برای «عضو خانواده تان» تا «زمان آزادیِ وی» است.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">10- من برای یکی از زندانیان سیاسی مطلب نوشته ام. آن را چه طور به دست شما برسانم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">لطفن هر قدمی که برای یک زندانی سیاسی برمی دارید (از آویزان کردنِ عکس اش روی دیوار اتاقتان و نوشتن چند جمله ی کوتاه و تماس با خانواده ی آن زندانی در ایران کرفته تا ساختن کلیپ و پوستر و راه انداختن کمپین) را به آدرس </span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><a href="mailto:freemyfamily@gmail.com">freemyfamily@gmail.com</a> </span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">ارسال کنید تا روی وب سایت کمپین قرار گیرد.نمونه هایی از فعالیت هایی که شما می توانید برای عضو خانواده ی خود انجام دهید در پاسخ به پرسشِ شماره ی 9 آمده است.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">11- فعالیتِ من برای آن زندانیِ سیاسی تا چه زمانی ادامه دارد؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">هر عضو کمپین «تا زمانِ آزادی» آن زندانی که وی را به عنوانِ عضو خانواده اش برگزیده – که ممکن است ماه ها و شاید سال ها طول بکشد – خود را «مسئول» می داند که برای او «آهسته» و «پیوسته» فعالیت کند. این فعالیت می تواند روزانه، هفتگی یا ماهیانه باشد. یادمان نرود که آن زندانی یک «عضو خانواده ی ماست» و او را مانند برادر، خواهر، پدر، مادر، پسر، دختر و یا دوست نزدیک خود می دانیم.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">12- مشارکت در کمپین چه قدر از وقت من را خواهد گرفت؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">مشارکت در «کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» داوطلبانه است و می تواند نیم ساعت در روز یا نیم ساعت در ماه از وقت شما را بگیرد. آن چه که اهمیت دارد مشارکتِ «آهسته» و «پیوسته ی» شما «تا آزادی» آن زندانی است. یادمان نرود که آن زندانی «یک عضو خانواده ی ماست».</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">13- پس از آزادی هر زندانی ...؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">با آزادی هر زندانیِ سیاسی اگر شما وی را به عنوان عضو خانواده ی خود انتخاب کرده بودید، مسئولیت شما در کمپین «پایان می یابد.» پس از آزادی هر زندانیِ سیاسی از زندان، مطالب روی سایت که مرتبط با او تولید شده بوده - در صورت تمایل شما - به عنوان هدیه از طرف شما و خانواده ی بزرگ زندانیانِ سیاسی به او تقدیم خواهد شد.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">14- تعداد زندانی ها زیاد است. این ها همه دوستانِ من هستند. آیا ممکن است بیش از یک زندانی انتخاب کنم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">انتخاب تنها «یک» زندانی به خاطر بالاتر رفتنِ بازدهی کمپین است. مسلم است که می توانید چند زندانی را نیز به عنوان خویشاوند یا دوست انتخاب کنید. آن چه که اهمیت دارد فعالیت «آهسته» و «پیوسته ی» شما برای عضو یا اعضای خانواده ی خود تا زمانی است که آن ها از زندان «آزاد شوند».</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">15- من هیچ کدام از این زندانی ها را نمی شناسم. چه طور می توانم در کمپین فعالیت کنم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اکثر اعضای کمپین را کسانی تشکیل می دهند که زندانیان سیاسی را از نزدیک نمی شناسند. برای مشارکت در کمپین نیازی به شناختِ چهره به چهره ی زندانی ها نیست. اطلاعات مربوط به زندانی ها به مرور به این لیست اضافه خواهد شد. کافی است «یک» زندانی سیاسی را انتخاب کنید و «تا زمان آزادی او»، وی را «یک عضو از خانواده ی خود» بدانید و «آهسته» و «پیوسته» برای او فعالیت کنید.نمونه هایی از فعالیت هایی که شما می توانید برای عضو خانواده ی خود انجام دهید در پاسخ به پرسشِ شماره ی 9 آمده است.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">16- چه کسانی می توانند در این کمپین مشارکت داشته باشند؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">همه ی شهروندان جهان اعم از ایرانی و غیر ایرانی می توانند در این کمپین مشارکت داشته باشند. همه ی شهروندان می توانند خود را بخشی از «خانواده ی بزرگ زندانیان سیاسی» بدانند و برای زندانیانِ سیاسی در ایران فعالیت کنند.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">17- آیا می توان با نامِ مستعار در این کمپین فعالیت کرد؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">بله! به منظور فراهم آوردن امکانِ مشارکت ایرانیانِ داخل کشور در کمپین در صورت تمایل می توانید از نامِ مستعار برای خود استفاده کنید.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">18-این کمپین تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">«کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» تا زمانِ آزادی همه ی زندانیان سیاسی ادامه خواهد داشت. آرزوی «کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی»، آزادی تک تک کسانی است که به خاطر اندیشه و بیان و عملِ سیاسیِ مسالمت آمیز خود به زندان افتاده اند.</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">19- چگونه با کمپین ارتباط برقرار کنم؟</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">آدرس ایمیل کمپین </span><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><a href="mailto:freemyfamily@gmail.com">freemyfamily@gmail.com</a></span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-33786553265448375492010-06-08T01:53:00.003+04:302010-06-08T01:58:16.612+04:30من رو ببخش محبوبه<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><div style="text-align: justify;"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/TA1i7vxU9SI/AAAAAAAAAec/Qe8modFV0GM/s1600/2634_1115944852389_1039989561_30382997_2361569_n.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" src="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/TA1i7vxU9SI/AAAAAAAAAec/Qe8modFV0GM/s320/2634_1115944852389_1039989561_30382997_2361569_n.jpg" /></a></div><div style="text-align: center;"><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span></div><span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">یه چیزهایی رو دلم مونده بود این رو نوشتم:</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><br />
</span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><a href="http://www.we-change.org/spip.php?article6061">من رو ببخش محبوبه</a></span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><br />
<span class="Apple-style-span" style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">چهار ماه هست که از ایران خارج شده ام. چهار ماه هست که ترس بازداشت از وجودم رفته. چهار ماه هست که شب ها صدای توقف ماشین در کنار خونه م باعث نمیشه از خواب بپرم و تا صبح نخوابم. چهار ماه هست که شب ها خونه خودم می خوابم.<br />
<br />
اما چهار ماه هست که تو تنهایی هام اشک می ریزم. چهار ماه هست که غم عجیبی رو دلم نشسته. چهار ماه هست که آسایش به شکل دیگه ای ازم دور شده. چهار ماه هست که دلم تنگ بعضی نگاه ها شده. چهار ماه هست که دلم برای یه چیزهای ترسناکی تنگ شده.<br />
<br />
محبوبه من و تو با هم بودیم، یادته؟ پارسال بود. شش روز بعد از عید. زیر پل سید خندان ساعت 2، یادته؟ داشتیم می رفتیم دیدن عزیزانی که بهشون بگیم، تنها نیستید. که بهشون بگیم ما با شما هستیم. ولی نشد. با هم بازداشت شدیم. با هم تو یه ماشین بردنمون کلانتری نیلوفر (چه اسمی برای یک کلانتری).<br />
<br />
وقتی تو کلانتری بازجویی می شدم، تو کنارم بودی؛ درست روی صندلی کناری نشسته بودی.<br />
<br />
ازم دفاع کردی محبوبه، یادته؟ این رو تا حالا جایی نگفتم ولی محبوبه حالا من هستم و تو، یادته اونجا که من ترسیدم، یادته زمانی که من نمی دونستم جواب اون مامور رو چی بدم، یادته مونده بودم تو جواب یه سوال، یادته؟ تو کمکم کردی یادت هست؟ تو باهام بودی محبوبه، تو کنارم بودی.<br />
<br />
شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.<br />
<br />
برای سوال اون مامور تو حمایتم کردی، اون هم در جایی که حمایت از خود هم کار سختی بود، چه برسه به حمایت از دیگران. همیشه همینطور بودی، یه فعال حقوق بشر واقعی. جایی که شاید برای همه حق و حقوق خودشون مهم تر باشه، تو به حق و حقوق من فکر کردی، حمایتم کردی.<br />
<br />
شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.<br />
<br />
امروز من ایران نیستم، شبها صدای توقف هیچ ماشینی من رو بیدار نمی کنه چون اصل خوابم نمی بره. فکر تو که کنارم بودی تو ذهنمه. صدای تو که ازم دفاع کردی و حمایتم کردی تو سرم می پیچه.<br />
<br />
شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.<br />
<br />
می شناسمت، قوی هستی و به من نیازی نداری، نه به من و نه به هیچ کس دیگه. من تو رو در برخورد با بازجوها دیدم، محکمی و مقاوم. ولی محبوبه ما بهت نیاز داریم. دلمون تنگه محبوبه.<br />
<br />
آخرین تصویری که تو ذهنم ازت هست، دختری ست که لبخند می زد، اون هم کجا؟ توی اوین. از سالن عکس گرفتن و اثر انگشت خارج می شدید و ما وارد. بهمون لبخند زدی و گفتی پشت اون دیوارا می بینمتون.<br />
<br />
یه روزی میاد که دیگه دیواری نیست، شک ندارم. یه روزی میاد که دیوارها رو خراب می کنیم. یه روز خوب میاد می دونم.<br />
<br />
شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.<br />
<br />
وقتی اون روز بیاد، تو سرت بالاست و من نمی دونم چطوری تو چشمت نگاه کنم، آخه این روزها کنارت نیستم.</span></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-58899330575439364442010-03-10T16:38:00.002+03:302010-03-10T16:38:48.533+03:30اولويت مطالبات زنان كماكان پابرجاست<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><a href="http://advarnews.biz/article/10602.aspx"> اولويت مطالبات زنان كماكان پابرجاست </a><br />
<br />
جامعه و تفکر مردسالار حاكم بر آن هميشه از زن مي خواهد كه مانند یک ماشین تولید مثل عمل کند. اگر حاصل کار این ماشین فرزندی قوی و برومند باشد همه به پدر تبریک میگویند که صاحب فرزندی قوی و برومند مثل خود شدهاست. در حالی که اگر این چنین نباشد کوچک و بزرگ از ناتوانی و ضعف مادر میگویند. <br />
<br />
این مثال دقیقا مانند نگاه خیلی ها به شکل تولد و رشد جنبش سبز است. کودکی که بسیاری تولد ان را بدون تلاش و زحمت فعالین جنبش زنان میبینند. تا جایی پیش میروند که این روزها که روز جهانی زن است میپرسند:"جنبش زنان در این روز میتواند چه چیزی را از جنبش سبز یاد بگیرد؟ ". <br />
<br />
طرح اين پرسش از جهاتي تعجب برانگيز و از ابعادي سوال برانگيز است و براي شخص من اين سوال مطرح مي شود كه چرا که مادر باید از فرزند بیاموزد! <br />
<br />
از طرف دیگر فکر میکنم که این سوال حاصل یک ذهن مرد سالار است. اگر صادقانه به روش فعالیت فعالان زنان بنگریم خواهیم دید که اساسیترین بحث مطرح شده جنبش سبز، یعنی "مطالبه محوری" مدت ها پيش از سوي فعالان جنبش زنان و به ویژه کنشگران کمپین یک ملیون امضا در جامعه ما مطرح شد. اينجا قرار نيست چيزي به نام كسي ثبت شود اما مسئله اين است كه هر جا به بررسي مسائل كلان كه مي رسد، پرداختن به دستاوردهاي زنان به نوعي از سوي افراد و گروه ها به فراموشي سپرده مي شود و آخر كار مي بينيم كه دوره هاي تاريخي با وجود تلاش پي در پي زنان بي ثبت نام آنها به صفحات تاريخ ميپيوندد. اينگونه است كه بايد رضا براهني تاريخ مذكر را بنويسد و سيمون دوبوار به قاعده جنس دوم بودن زنان اعتراض كند. <br />
<br />
در بررسي جنبش سبز نيز گويي همين ماجرا است كه بر زنان جامعه مي گذرد. ريزتر كه به سبك اعتراضي موجود در جنبش سبز نگاه مي كنم، مي بينم حتي روش مبارز جنبش سبز نیز روشی است که فعالان جنبش زنان پيش از اين استفاده و آن را ترويج می کردند ؛ مبارزه بدون خشونت . <br />
<br />
زمانی که فعالان زنان به شکل کاملا مطالبه محورانه خواستههای خود را مطرح می کردند به یاد دارم روزی که آقای موسوی برای نخستين بار از جنبشی سخن گفت که رییس ندارد، جنبشی که مطالبه محور است و در آن همه با هم برابر هستيم، در یاداشتی کوتاه در بلاگم نوشتم که :"آقای موسوی یک کلام بگو کمپین و خلاص". <br />
<br />
امروز مام میهن فرزندی زادهاست، که توانمند و قوی شده، در حدی که حتي گاهی سیاستهای کلی کشوری را تغیر میدهد. اما کاملا فراموش شده که این فرزند است که باید از مادر بیاموزد نه مادر از فرزند و دست كم اميد دارم در اين وانفساي فراموشي تاريخ اين سرزمين اين بار تلاش و سهم برابري خواه زنان نه حافظه مسئولان پاك شود و نه از ديد تاريخ نگاران و تحليلگران. <br />
<br />
اما از اين ماجرا كه بگذريم فكر مي كنم در سالي كه گذشت فعالان جنبش زنان با وجود فضاي رعب و وحشت حاكم بر جامعه اين بار هم توانستند بسته هاي پيشنهادي دولت براي مجلس را رصد كنند و در طرح دوباره لايحه حمايت از خانواده اين بار نيز ساكت ننشستند. <br />
<br />
خاطرم هست كه با تلاش زیاد فعالان جنبش زنان لایحه حمایت از خانواده مسکوت ماند، اما گويا طرح واره تازهاي از تصويب اين لايحه در خانه مردم ! آغاز شده است . در هراسم كه مردسالاران سود جو از آب گل آلود سیاست كنوني حاكم بر ايران سو استفاده كنند و تصويب اين لايحه زن ستيز را ديگر بار در دستور كار خود قرار دهند. <br />
<br />
اما اميدوارم اين گروه از افراد گمان نکنند که در هیاهوهای سیاسی و در حالی که این گل زلالی آب جامعه را از بین برده چشم فعالان زنان از رسد كردن مطالبات شان خسته شده و پيگيري آن را فراموش كردهاند. <br />
<br />
مطالبات زنان باقی مانده و مبادا کسی بگوید در حال حاضر الویت مطالبات سیاسی از مطالبات زنان بیشتر است. سالها پیش این حرف را شنیدیم و در آینده که سخنش را می گفتند اثری از رسیدن به مطالبات نبود. باید همان طوری که در برابر زیاده خواهیهای سیاسی ایستادیم در برابر زیاده خواهیهای مردسالارانه هم بایستم.</div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-29439330899513632452010-03-10T02:35:00.000+03:302010-03-10T02:35:19.071+03:30۸ مارس در ایتالیا<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; font-family: Tahoma; text-align: justify;"><a href="http://farm3.static.flickr.com/2189/2316825857_046055253b_o.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><img border="0" height="211" src="http://farm3.static.flickr.com/2189/2316825857_046055253b_o.jpg" width="320" /></a>به کنفرانسی در بولزانو دعوت شدم. از اینجا که من هستم تا انجا تقریبا ۶ ساعت راه هست. کنفرانس خوبی بود ولی چیز جدیدی نداشت، همون حرفایی که همیشه تو همه کنفرانس ها زده میشه.</div><div style="font-family: Tahoma; text-align: justify;"><br />
درواقع چیز جدید که این ۸ مارس برام داشت تو تورینو بود. وقتی برگشتم چند تا هدیه برا دوستان ایتالیایم با خودم آوردم. تیشرتهایی با لوگو کمپین و شعار برابری.</div><div style="font-family: Tahoma; text-align: justify;"><br />
روز بعد با دو تا از دوستان ایتالیایم به یک کنفرانس دیگه رفتیم. بعد از کنفرانس دو تا از تیشرت هایی ر ا که آورد بودم رو به دوستانم هدیه دادم, به همراه مچ بند سبز که اینجا درست کرده بودن.</div><div style="font-family: Tahoma; text-align: justify;"><br />
این دو تا دوست من خیلی خوشحال شدن، راستش یکم زیادی خوشحال شدن. اول نفهمیدم چرا, بعد که برام توضیح دادن فهمیدم که اینجا روز زن یعنی روز بدون مرد. اول روز مردها به زنها یک شاخه گل Mimosa هدیه میدن و میگن خوب این روز روز شماست و خداحافظ. در واقع بهتر بگیم روز بدون مرد تا روز زن!</div><div style="font-family: Tahoma; text-align: justify;"><br />
<div dir="rtl">به هر حال این هم اولین تجربه ۸ مارس من تو ایتالیا بود! </div></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-75298280605116320062010-02-17T18:25:00.001+03:302010-02-18T15:54:57.844+03:30دلم تنگه<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://4.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/S3wC-2xyapI/AAAAAAAAAa4/wCnfQxE6RTk/s1600-h/18637_1392645336623_1246841356_31193845_7435936_n.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><img border="0" src="http://4.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/S3wC-2xyapI/AAAAAAAAAa4/wCnfQxE6RTk/s320/18637_1392645336623_1246841356_31193845_7435936_n.jpg" /></a></div><div style="text-align: justify;">ماها معمولن ید طولایی داریم در نوشتن مطالبی که از دوستان در زندانیمون یاد میکنه. ولی الان واقعن نمیدونم باید از کی بنویسم. از خوبییای کدوم دوستم بگم.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>سلمان</b></div><div style="text-align: justify;">سلمان و اعتقادات قشنگش و محکمش، از کوره در رفتنهای بامزش. هنوز یادمه وقتی آزاد شدم تو تاریکی تو رو دیدم و سرخی گلی که به سمتم میاوردی.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>سورنا</b></div><div style="text-align: justify;">سورنا و شیطنت های دل نشینش. دلم برا پسر پسر گفتنت ۱ ذره شده. اولین بار تو حسینیه ارشاد دیدمت. ۱ پین کمپین رو سینت بود. چه گپی زدیم اون شب، نفهمیدیم کی ساعت شد ۲.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>سینا</b></div><div style="text-align: justify;">از مهربونی های سینا و لطف همیشگی که به من داشت. گاه گاه شلوغ بازی در میاورد، خیلی مهربونی پسر. تو بودی که خبر آزادی فرزاد رو بهم دادی، درست دامه اوین بودی. کی قراره خبر آزادی تو رو بهم بده؟ هرکی میده بده فقط کاش کمی زودتر.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>علی ملیحی</b></div><div style="text-align: justify;">از علی ملیحی که نیمه شب ها تو اینترنت به عکس پروفایلم گیر می داد. سیگاری که از دستم می گرفت و زمانهایی که سر به سرش میزاشتم. آخه معلم خبرنگاری من، نمیگی بدون تو درسم چی میشه؟</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>سمیه رشیدی</b></div><div style="text-align: justify;">ای بابا سمیه جان من تازه فهمیده بودم که سه تار میزنی، میخواستم ازت یاد بگیرم.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"><b>کاوه کیان</b></div><div style="text-align: justify;">ای بابا دیدار آخر یادته، دم اوین بود دیدمت. محمد و حسن آزاد شده بودن، چقدر گفتم مراقب خودت باش. گفتم چرا ما باید اینجا هم رو ببنیم، حالا آرزو میکنم زودتر دم زندان در حالی که داری آزاد میشی ببینمت. یادته برام شعر کردی میخوندی، بابا بیا دیگه کلی شعر هست که باید ازت بپرسم یعنی چی.</div><div style="text-align: justify;"><br />
</div><div style="text-align: justify;"></div><div style="text-align: justify;">واقعن نمیدونم باید از خوبییای کدوم یکی از دوست هام بگم.</div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-26097621391308447802009-11-13T01:07:00.004+03:302009-11-17T09:40:30.874+03:30تو راه خونم گم شدم<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/Svx5_QWK-FI/AAAAAAAAAYI/TCQzfe7YBbA/s1600-h/IMG_0880.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em; text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><img border="0" src="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/Svx5_QWK-FI/AAAAAAAAAYI/TCQzfe7YBbA/s200/IMG_0880.jpg" /></span></a><br />
</div><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">خبر رسیده بود که رها و وحیده آزاد میشن. من هم برای استقبال ازشون برنامه هام رو طوری تنظیم ردم که برم جلو اوین. از آزاد شدن بچه ها خوش حال بودم. داشتم جمع و جور می کردم که برم اوین که خبری از عبدالله عزیز باعث شد برم به دفتر شهروند آزاد سابق، البته بهتر بگم شهروند اسیر.</span><br />
</div><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">تا زمانی که به محل دفتر برسم همه ی خاطراتی که با بچه ها داشتم رو تو ذهنم مرور کردم. دم در سرایدار دفتر رو دیدم، خیلی تحویلم گرفت و کلی حرف زد.</span><br />
</div><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">به پنجره طبقه دوم نگاه کردم و خاطره اولین شبی که من، بابک(زمانیان)، علیرضا(موسوی) و سلمان(سیما) و ... تا دیر وقت اونجا بودیم افتادم. یادمه اون تو گیر افتاده بویدم و سرایدار هم رفته بود و ما هم کلید نداشتیم. از اون پنجره بیرون رفتیم(فیلم رو همون شب </span><a href="http://www.youtube.com/watch?v=u8SQM0ql5B4" target="_blank"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اینجا</span></a><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> و </span><a href="http://www.youtube.com/watch?v=C9povF6AEYQ" target="_blank"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اینجا</span></a><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> آپ کردیم). یا صدای محمد که توی راهرو ها داشت داد میزد "آقای کت شلوار مشکی". یا عبدالله که صدام می کرد "برادر امیر بیا با این فعالین زنان در این مورد صحبت کن" یا وقتی که لب تاپش خراب می شد و ازم می خواست که درستش کنم.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">وقتی کارم که اونجا تموم شد به سمت اوین رفتم، ولی باز همه ی این فکرها تو سرم بود. اونقدر حواسم به بچه ها بود که راه اوین رو گم کردم، خندم گرفته بود. اوین که دیگه خونه ما شده ،حالا راهش رو گم کرده بودم. خنده دار نیست آدم راه خونش رو گم کنه. </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">چند باری سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم ولی نشد، آخر یه دربستی گرفتم، به راننده گفتم آقا لطفن من رو ببرید جلو در اوین. طرف هم با هام 5 هزار تومن طی کرد. من هم که هم حیرون بودم و هم نمی خواستم لحضه خروج </span><b><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">رها</span></b><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> رو از دست بدم قبول کردم. شاید باورتون نشه ولی فقط از این ور اتوبان من رو برد اون ور اتوبان و پنج هزار تومن کاسب شد!!! تازه اون وقت بود که فهمیدم اون قدر هم که فکر می کردم هم تو این دنیا نبودم.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">خلاصه با هر بد بختی بود رسیدم اونجا و رها هنوز بیرون نیومده بود. بعد از مدتی رها اومد بیرون و کلی خوش حالی کردیم. همراه اون حدود 11 نفر دیگه هم آزاد شدن. </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">موقع رفتن توجهم به پله هایی که به درب کوچیک اوین می رسید جلب شد، دو تا خانم پا به سن گذاشته در انتهای اون پله ها نشسته بودن و نا امیدانه به درب اوین چشم دوخته بودن. اونها هم منتظر عزیزی بودن که تا وقتی که من اونجا بودم(حدود 8:0) انتظارشون بی نتیجه بود.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">ما هم چند ماهی هست که چشم انتظار دوستانمون هستیم، تا کی از بی نتیجگی خلاص بشیم و بخندیم دور هم؟</span><br />
</div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-66060434466921709092009-11-09T15:09:00.008+03:302009-11-09T15:27:21.744+03:30تو را من چشم در راهم<div dir="ltr" style="text-align: left;" trbidi="on"><div dir="rtl" style="border-bottom: medium none; border-left: medium none; border-right: medium none; border-top: medium none; text-align: justify;"><a href="http://4.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/SvfS83MLJZI/AAAAAAAAAYA/nchycROpVdU/s1600-h/0,,6580518,00.jpg" imageanchor="1" style="clear: right; cssfloat: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"><img border="0" sr="true" src="http://4.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/SvfS83MLJZI/AAAAAAAAAYA/nchycROpVdU/s200/0,,6580518,00.jpg" /></span></a><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">این عکسی که اینجا، برای این مطلبم گذاشتم معروف هست به <strong>چشم خدا</strong>. هر کسی که یکم علاقه به ستاره و آسمون و این چیزها داشته باشه می شناسد. </span><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">عکاسش یه آدم هنرمند و دقیق بوده مثل رهای ما که البته الان دیگه رها نیست، یعنی رها هست ولی بعضی ها فکر می کنن که رها نیست.</span><br />
<br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">رها از روز 13 آبان تا امروز که 18 آبان هست در بند شده، به بند کشیده شده ولی هنوز رهاست. درست همونطوری که خیلی ها دیگه که جسمشون رو به بند کشیدن ولی رها هستن. </span><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">این بار اولی نیست که رها رو به بند می کشن، رها می دونست وقتی از خونه بیرون میاد ممکنه شب به خونه بر نگرده، در واقع همه ی ما این موضوع رو می دونیم. چیز دیگه ای که ما می دونیم و اونها نمیدونن، این که ممکنه ما در بند باشیم ولی رها هستیم و به قول محمد در بند بی بندیم.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">رها رو بردن تو بند متادونی ها، من یک شب رو تو اوین با معتاد ها سر کردم؛ شب کثیفی بود، امیدوارم رها جاش خوب باشه. </span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">راستی شنیدم چشم خدا هم داره سرخ میشه، تو همین عکس هم دورش سرخ شده. انگار اون هم از چیزهایی که داره می بینه ناراحت هست، انگار اون هم مثل ما داره گریش می گیره. </span><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">خدا مثل ما صبور باش، همه اینها یه روز تموم میشه، دیر یا زود تموم میشه.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma;"></span><br />
<hr /><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"></span><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">پی نوشت 1: </span><a href="http://www.facebook.com/group.php?gid=177645051699&"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">اینجا</span></a><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> گروهی هست که برای آزادی رها دوستانش در فیس بوک ساختن و مثل من چشم به راه آزادی رها هستن.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">پی نوشت 2: دیشب رویایی زیبایی دیدم، بعد 4 سال شایم هم بیشتر تو خواب دیدمش. چقدر شاد بود، انگار اون هم از دیدن من خوش حال بود. دوباره هوس دیدنش به سرم زده، یعنی میشه؟ (پیش خودمون باشه فکر می کنم هوس خطر ناکی باشه).</span><br />
</div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4714034099731143007.post-61967444125182231732009-11-07T10:08:00.007+03:302009-11-07T11:47:03.644+03:30مهمانی ادواری ها در اوین<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div class="separator" style="clear: both; text-align: center;"><a href="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/SvUVm9bv7bI/AAAAAAAAAX4/JXksaQFEgKA/s1600-h/Advar.PNG" imageanchor="1" style="clear: right; float: right; margin-bottom: 1em; margin-left: 1em;"><img border="0" height="185" src="http://2.bp.blogspot.com/_ecgqPy7_DcA/SvUVm9bv7bI/AAAAAAAAAX4/JXksaQFEgKA/s200/Advar.PNG" width="200" /></a><br />
</div><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma;">قرار بود دیشب با بچه ها دور هم جمع بشیم و خرید خونه جدید یکی از دوستانمون رو بهش تبریک بگیم. ولی دیدی چی شد؟</span><br />
<span style="font-family: Tahoma;">مهمونیمون رو منتقل کردن اوین، اون هم بند 209. حالا دیگه اونجا یواش یواش داره میشه خونه جدید همه ما، بچه ها خونه جدید مبارک. به عبدالله سلام برسونید.</span><br />
</div><div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on"><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">میدونم الان محمد داره براتون باز یا شعر میخونه یا اونقدر می خندوندتون که همه چیز یادتون میره.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma;">حسن چند روز پیش خیلی خوشحال بود، می گفت بالاخره یه کاری کردیم که دکتر و عبدالله با بیرون تماس گرفتن، حسن جان حالا ما باید برای تو یه کاری بکنیم.</span><br />
<span style="font-family: Tahoma;">بچه ها مهمونی رو کنسل کردیم تا شما هم بیاید، امیدورام به زودی مهمونی خونه جدید تبدیل بشه به مهمونی آزادی همه شما، تا اون روز روزی هزار بار کلمه آزادی رو با خودم میگم.</span><br />
</div><hr style="text-align: justify;" /><div style="text-align: justify;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">پی نوشت 1: دیگه با چه زبونی باید گفت که بابا </span><span style="font-weight: bold;"><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;">علی ملیحی</span></span><span style="font-family: Tahoma, Helvetica, sans-serif;"> بازداشت نشده، چرا این همه سایت اسمش رو جز بازداشتی ها زدن؟ اعتماد هم نوشته بود. علی بازداشت نیست سر جدتون اسمش رو بردارید.</span><br />
</div></div></div>امیر رشیدیhttp://www.blogger.com/profile/02227690225426407107noreply@blogger.com0