۷/۱۲/۱۳۸۹

خانواده ی من

شاید معنای خانواده برای کسانی مثل من خیلی فرق داشته باشه با دیگران. کسانی مثل من که معلوم نیست کی دوباره فرصت در آغوش کشیدن مادر، پدر، خواهر، برادر یا دوستی رو دارن.

امثال من حتا نتونستن وقت خداحافظی یه دل سیر تو چشم اعضای خانوادشون نگاه کنن. خانواده برای کسانی مثل من که همه چیزشون خانوادشون هست این روزها یک آرزو شده، آرزویی که گاهی ترس از بهش نرسیدنش دنیا رو جلو چشماشون سیاه و تار میکنه.

گذشته از اینکه خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، چه کمکی متونه به بچه های تو زندان و خانواده اونها بکنه، به من هم میتونه کمک کنه. زندگی امروز من کم از زندان نداره. من وقتی آزادم که در کشورم باشم، من هم زندانی هستم، فقط میله نداره زندانم.

اعضای خانواده جدیدم:
علی میلحی، برادر نازنینم هست.
علی جمالی، برادر بزرگ و مهربونم.
مهدی خدایی، دوست نازنینم.

راستی جمعیتمون داره میره بالا، امروز 101 نفر عضو شدن که در مجموع 300 نفر عضو داریم.

۶/۱۹/۱۳۸۹

خدا رو شکر جمله نیست و کلمه هست

علی عبدی نازنیم اونقدر زیبا نوشت که من بدون هیچ تغییر فقط نقل قول میکنم:

در سمت راست وب سایت خبریِ کلمه یک مستطیل بزرگ وجود دارد که وسط آن با تیتر خوانا نوشته شده است: «هر شهروند یک رسانه. ارسال اخبار، مقالات و عکس های خبری.» الآن که این چند خط را می نویسم نزدیک به بیست و چهار ساعت از نامه ی یک شهروند که از اتفاق زندانی است و از اتفاق شکنجه شده است و از اتفاق خطر کرده و به رهبری نامه نوشته، می گذرد و وب سایت خبری کلمه - که نزدیک به میرحسین موسوی است - هنوز آن نامه را منتشر نکرده است. نام آن شهروند عبدالله مؤمنی است. سه حالت دارد؛ یا عبدالله مؤمنی «شهروند» نیست، یا نامه ی عبدالله به رهبری در حکم یک «خبر» نیست، یا شعار وب سایتِ کلمه دروغ است و «هر» شهروند یک رسانه نیست بلکه «بعضی» از شهروندان رسانه اند و تنها «بعضی» از خبرهایی که آن «بعضی» شهروندان می فرستند در حکم خبر است و می تواند روی وب سایت کلمه انتشار یابد. بنده ابدن با سیاست های گزینشی یک رسانه در انتشار خبر مخالف نیستم. این حق هر رسانه است. اما با دروغ مخالفم. شما دست اندرکاران وب سایت خبری کلمه که نامه ی عبدالله مؤمنی به مقام رهبری را منتشر نمی کنید لطف کنید و این شعار کذاییِ «هر شهروند یک رسانه» را از گوشه ی وب سایتتان بردارید که بدجوری بوی زهم می دهد. دم شما گرم.


در آخرش فقط این رو بگم که این بار اول نیست.

۵/۲۳/۱۳۸۹

کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی

خوب شاید این مطلب جدید بتونه دوباره دستم رو به بلاگ نویسی باز کنه. حالا جریان چیه؟ یک گروه تو فیس بوک درست کردیم حرفش خیلی ساده هست. هر کدوم از ما می تونید عوض این کمپین بشیم و بشیم یکی از اعضای خانواده زندانی های سیاسی در ایران. براشون بنویسیم و شاید حتا بتونیم به خانواده اونها نزدیک بشیم. اینطوری شاید خودمون هم یه خانواده جدید پیدا کنیم و سعی کنیم کمک کنیم. 
من که الان شدید دلتنگ خانواده خودم هستم می تونم درک کنم اون بچه ها یا خانواده اون بچه ها چه حسی دارن. 
می تونیم براش پستر، کلیپ، موسیقی، مطلب یا هر کاری انجام بدیم.


به هر حال این کمپین خودش رو اینطوری شرح میده :


بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
 1- چه شد که این کمپین را آغاز کردیم؟
تعداد زیادی از شهروندان در ایران به خاطر ابراز عقیده ی خود و برخورداری از اندیشه ی متفاوت از حاکمیت در زندان هستند. خانواده های آنان نیز از طرف حاکمیت تحت فشارند که خبرهای مربوط به عزیزان شان را به گوشِ دیگران نرسانند. گاهی اوقات فشاری که روی خانواده ها می آید از فشار روی زندانیان بیشتر است. خانواده های زندانیان سیاسی از مصاحبه با رسانه ها منع می شوند، مورد آزار و تهدید قرار می گیرند و گاه حتی به زندان می اُفتند. فشار روی خانواده های زندانیان جرقه ای شد تا «کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» آغاز شود


2- هدف کمپین چیست؟
اهدافِ چهار گانه ی «کمپینِ خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» عبارت است از: 1- همبستگی جهانی با زندانیانِ سیاسی و خانواده های آنان از طریق «عضویت» در کمپین 2- تلاش جهانی برای آزادیِ زندانیان سیاسی از طریق فعالیت «آهسته» و «پیوسته» برای آنان و جلب افکار عمومی 3- دمیدن روح تازه در کالبد «کم رمق» اما «پر اشتیاقِ» جامعه ی استبدادزده ی ایران از طریق «معنادار» کردن زندگی برای شهروندان 4- تقویت روحیه «مسئولیت پذیری» و «دیگردوستی» از طریق تمرین و مشارکت شهروندان در یک فعالیت بلندمدت مسالمت آمیز و مدنی


3- چرا من عضو کمپین بشوم؟
اگر شما ایرانی هستید ممکن است تعدادی از زندانیان از دوستانِ نزدیکِ شما باشند، ممکن است آن ها را دورادور بشناسید و یا ممکن است تعدادی از شهروندانی باشند که شما آن ها را نمی شناسید اما آنان همراه با شما در تظاهرات های مسالمت آمیز پس از انتخابات شرکت کرده اند و بازداشت شده اند. هر کدام از زندانی های سیاسی می توانستند از اعضای خانواده ی ما یا دوستانِ ما باشند. در این کمپین می خواهیم زندانیانِ سیاسی را اعضای خانواده ی خود به حساب آوریم و روحیه ی «مسئولیت پذیری» و «دیگردوستی» را در خود تقویت کنیم


از طرفِ دیگر گذار به دموکراسی در یک جامعه ی استبدادزده جز با تقویت جامعه و مشارکت بلندمدت شهروندان در فعالیت های مسالمت آمیز و مدنی محقق نخواهد شد. عضویت در کمپین «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» و فعالیت شهروندان در این کمپین به تقویت همبستگی اجتماعی و قدرتمندتر شدنِ جامعه خواهد انجامید


اگر شما غیر ایرانی هستید ممکن است علاقه ی شما به حقوق بشر، حس نوع دوستی و دیگر خواهی تان، یا ابراز همبستگی با زندانیان و خانواده های آن ها، شما را به عضویت در «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» دعوت کند


4- چگونه عضو کمپین شوم؟
شما با عضویت در این صفحه ی فیس بوک (با کلیک روی گزینه ی لایک بالای صفحه) و یا - اگر به فیس بوک دسترسی ندارید - با ارسال ایمیل به آدرس زیر به عضویت کمپین درمی آیید.
freemyfamily@gmail.com


5- شکلِ اجرایی کمپین چگونه است؟ کمپین چه طور پیش می رود؟
هر کدام از ما که به عضویت کمپین درمی آییم، «یک» زندانی سیاسی را انتخاب می کنیم و «عضوی از خانواده ی او» یا «دوستِ او» می شویم و «تا زمان آزادی وی» برای او «آهسته» و «پیوسته» فعالیت می کنیم. در نتیجه ما در کنار یکدیگر «خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» را تشکیل می دهیم


6- اسامی زندانیان سیاسی را چه طور پیدا کنم؟
اسامی زندانیان فعلن از این لیست قابل دسترس است و پس از راه افتادن وب سایت از روی وب سایت نیز قابل دسترس خواهد بود


7- چه طور می توانم یک زندانی را انتخاب کنم؟ چگونه عضو خانواده ی یک زندانی یا دوست وی شوم؟
برای انتخاب زندانیِ مورد نظر خود به این صفحه فیس بوک بروید و در آلبوم زندانیان سیاسی زیر عکس آن زندانی که برگزیده اید نسبت خود را با وی بنویسید (مثلن من برادر شیوا نظرآهاری هستم، یا من خواهر محمدصدیق کبودوند هستم، یا من دوستِ آرش علایی هستم). اگر به فیس بوک دسترسی ندارید لطفن نام زندانی مورد نظر و نسبت خود با وی را به ایمیل زیر ارسال کنید تا در صفحه فیس بوک نیز قرار گیرد. freemyfamily@gmail.com


8- من یک زندانی سیاسی را می شناسم و می خواهم او را به عنوان عضو خانواده ی خود یا دوست خود انتخاب کنم اما نام او در لیست زندانی های کمپین و آلبوم کمپین نیست. چه کار کنم؟
اگر یک زندانیِ سیاسی را می شناسید که نام او در لیست زندانی ها نیست لطفن زیر همان لیست، یا روی وال گروه نام وی را بنویسید یا به آدرس ایمیل زیر ارسال کنید تا در بین زندانی ها قرار گیرد. freemyfamily@gmail.com


9- چه کاری از دست من برای آن زندانی سیاسی که انتخاب کرده ام ساخته است؟
یکی از هدف های «اصلی» کمپین فعالیتِ «آهسته» و «پیوسته» برای زندانیان سیاسی است. شما می توانید برای آن زندانی که به عنوان «خویشاوند» یا «دوست» خود انتخاب کرده اید نامه بنویسید، کارت پستال بفرستید، کلیپ درست کنید، پوستر طراحی کنید، نقاشی بکشید، داستان بنویسید، روزنویسی کنید، هر هفته با خانواده اش در ایران تماس بگیرید و قوت قلب بدهید، امضا جمع کنید، برای اش شعر بگویید، کمپین راه بیندازید، خبرهای اش را به گوشِ این و آن برسانید، خوش نویسی کنید، مجسمه بسازید، داستان بنویسید، وبلاگ بزنید، جملاتِ کوتاه بنویسید، عکسِ او را در مکان های توریستی شهر خود نمایش دهید، به سفارت یا کنسولگری ایران در شهر خود نامه ی اعتراضی بنویسید، در سخنرانی های خود نامِ او را بر زبان بیاورید، در مهمانی ها از او یاد کنید، عکس اش را روی دیوار اتاقتان قرار دهید و ده ها موردِ دیگر. در یک کلام با او زندگی کنید و صدای رسای او و خانواده اش باشید. 
آن چه که اهمیت دارد فعالیت «آهسته» و «پیوسته» شما برای «عضو خانواده تان» تا «زمان آزادیِ وی» است.


10- من برای یکی از زندانیان سیاسی مطلب نوشته ام. آن را چه طور به دست شما برسانم؟
لطفن هر قدمی که برای یک زندانی سیاسی برمی دارید (از آویزان کردنِ عکس اش روی دیوار اتاقتان و نوشتن چند جمله ی کوتاه و تماس با خانواده ی آن زندانی در ایران کرفته تا ساختن کلیپ و پوستر و راه انداختن کمپین) را به آدرس freemyfamily@gmail.com ارسال کنید تا روی وب سایت کمپین قرار گیرد.نمونه هایی از فعالیت هایی که شما می توانید برای عضو خانواده ی خود انجام دهید در پاسخ به پرسشِ شماره ی 9 آمده است.


11- فعالیتِ من برای آن زندانیِ سیاسی تا چه زمانی ادامه دارد؟
هر عضو کمپین «تا زمانِ آزادی» آن زندانی که وی را به عنوانِ عضو خانواده اش برگزیده – که ممکن است ماه ها و شاید سال ها طول بکشد – خود را «مسئول» می داند که برای او «آهسته» و «پیوسته» فعالیت کند. این فعالیت می تواند روزانه، هفتگی یا ماهیانه باشد. یادمان نرود که آن زندانی یک «عضو خانواده ی ماست» و او را مانند برادر، خواهر، پدر، مادر، پسر، دختر و یا دوست نزدیک خود می دانیم.


12- مشارکت در کمپین چه قدر از وقت من را خواهد گرفت؟
مشارکت در «کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» داوطلبانه است و می تواند نیم ساعت در روز یا نیم ساعت در ماه از وقت شما را بگیرد. آن چه که اهمیت دارد مشارکتِ «آهسته» و «پیوسته ی» شما «تا آزادی» آن زندانی است. یادمان نرود که آن زندانی «یک عضو خانواده ی ماست».


13- پس از آزادی هر زندانی ...؟
با آزادی هر زندانیِ سیاسی اگر شما وی را به عنوان عضو خانواده ی خود انتخاب کرده بودید، مسئولیت شما در کمپین «پایان می یابد.» پس از آزادی هر زندانیِ سیاسی از زندان، مطالب روی سایت که مرتبط با او تولید شده بوده - در صورت تمایل شما - به عنوان هدیه از طرف شما و خانواده ی بزرگ زندانیانِ سیاسی به او تقدیم خواهد شد.


14- تعداد زندانی ها زیاد است. این ها همه دوستانِ من هستند. آیا ممکن است بیش از یک زندانی انتخاب کنم؟
انتخاب تنها «یک» زندانی به خاطر بالاتر رفتنِ بازدهی کمپین است. مسلم است که می توانید چند زندانی را نیز به عنوان خویشاوند یا دوست انتخاب کنید. آن چه که اهمیت دارد فعالیت «آهسته» و «پیوسته ی» شما برای عضو یا اعضای خانواده ی خود تا زمانی است که آن ها از زندان «آزاد شوند».


15- من هیچ کدام از این زندانی ها را نمی شناسم. چه طور می توانم در کمپین فعالیت کنم؟
اکثر اعضای کمپین را کسانی تشکیل می دهند که زندانیان سیاسی را از نزدیک نمی شناسند. برای مشارکت در کمپین نیازی به شناختِ چهره به چهره ی زندانی ها نیست. اطلاعات مربوط به زندانی ها به مرور به این لیست اضافه خواهد شد. کافی است «یک» زندانی سیاسی را انتخاب کنید و «تا زمان آزادی او»، وی را «یک عضو از خانواده ی خود» بدانید و «آهسته» و «پیوسته» برای او فعالیت کنید.نمونه هایی از فعالیت هایی که شما می توانید برای عضو خانواده ی خود انجام دهید در پاسخ به پرسشِ شماره ی 9 آمده است.


16- چه کسانی می توانند در این کمپین مشارکت داشته باشند؟
همه ی شهروندان جهان اعم از ایرانی و غیر ایرانی می توانند در این کمپین مشارکت داشته باشند. همه ی شهروندان می توانند خود را بخشی از «خانواده ی بزرگ زندانیان سیاسی» بدانند و برای زندانیانِ سیاسی در ایران فعالیت کنند.


17- آیا می توان با نامِ مستعار در این کمپین فعالیت کرد؟
بله! به منظور فراهم آوردن امکانِ مشارکت ایرانیانِ داخل کشور در کمپین در صورت تمایل می توانید از نامِ مستعار برای خود استفاده کنید.


18-این کمپین تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
«کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی» تا زمانِ آزادی همه ی زندانیان سیاسی ادامه خواهد داشت. آرزوی «کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی»، آزادی تک تک کسانی است که به خاطر اندیشه و بیان و عملِ سیاسیِ مسالمت آمیز خود به زندان افتاده اند.


19- چگونه با کمپین ارتباط برقرار کنم؟
آدرس ایمیل کمپین freemyfamily@gmail.com

۳/۱۸/۱۳۸۹

من رو ببخش محبوبه



یه چیزهایی رو دلم مونده بود این رو نوشتم:


من رو ببخش محبوبه

چهار ماه هست که از ایران خارج شده ام. چهار ماه هست که ترس بازداشت از وجودم رفته. چهار ماه هست که شب ها صدای توقف ماشین در کنار خونه م باعث نمیشه از خواب بپرم و تا صبح نخوابم. چهار ماه هست که شب ها خونه خودم می خوابم.

اما چهار ماه هست که تو تنهایی هام اشک می ریزم. چهار ماه هست که غم عجیبی رو دلم نشسته. چهار ماه هست که آسایش به شکل دیگه ای ازم دور شده. چهار ماه هست که دلم تنگ بعضی نگاه ها شده. چهار ماه هست که دلم برای یه چیزهای ترسناکی تنگ شده.

محبوبه من و تو با هم بودیم، یادته؟ پارسال بود. شش روز بعد از عید. زیر پل سید خندان ساعت 2، یادته؟ داشتیم می رفتیم دیدن عزیزانی که بهشون بگیم، تنها نیستید. که بهشون بگیم ما با شما هستیم. ولی نشد. با هم بازداشت شدیم. با هم تو یه ماشین بردنمون کلانتری نیلوفر (چه اسمی برای یک کلانتری).

وقتی تو کلانتری بازجویی می شدم، تو کنارم بودی؛ درست روی صندلی کناری نشسته بودی.

ازم دفاع کردی محبوبه، یادته؟ این رو تا حالا جایی نگفتم ولی محبوبه حالا من هستم و تو، یادته اونجا که من ترسیدم، یادته زمانی که من نمی دونستم جواب اون مامور رو چی بدم، یادته مونده بودم تو جواب یه سوال، یادته؟ تو کمکم کردی یادت هست؟ تو باهام بودی محبوبه، تو کنارم بودی.

شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.

برای سوال اون مامور تو حمایتم کردی، اون هم در جایی که حمایت از خود هم کار سختی بود، چه برسه به حمایت از دیگران. همیشه همینطور بودی، یه فعال حقوق بشر واقعی. جایی که شاید برای همه حق و حقوق خودشون مهم تر باشه، تو به حق و حقوق من فکر کردی، حمایتم کردی.

شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.

امروز من ایران نیستم، شبها صدای توقف هیچ ماشینی من رو بیدار نمی کنه چون اصل خوابم نمی بره. فکر تو که کنارم بودی تو ذهنمه. صدای تو که ازم دفاع کردی و حمایتم کردی تو سرم می پیچه.

شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.

می شناسمت، قوی هستی و به من نیازی نداری، نه به من و نه به هیچ کس دیگه. من تو رو در برخورد با بازجوها دیدم، محکمی و مقاوم. ولی محبوبه ما بهت نیاز داریم. دلمون تنگه محبوبه.

آخرین تصویری که تو ذهنم ازت هست، دختری ست که لبخند می زد، اون هم کجا؟ توی اوین. از سالن عکس گرفتن و اثر انگشت خارج می شدید و ما وارد. بهمون لبخند زدی و گفتی پشت اون دیوارا می بینمتون.

یه روزی میاد که دیگه دیواری نیست، شک ندارم. یه روزی میاد که دیوارها رو خراب می کنیم. یه روز خوب میاد می دونم.

شرمندتم محبوبه، من رو ببخش که امروز کنارت نیستم.

وقتی اون روز بیاد، تو سرت بالاست و من نمی دونم چطوری تو چشمت نگاه کنم، آخه این روزها کنارت نیستم.

۱۲/۱۹/۱۳۸۸

اولويت مطالبات زنان كماكان پابرجاست

 اولويت مطالبات زنان كماكان پابرجاست

جامعه و تفکر مردسالار حاكم بر آن هميشه از زن مي خواهد كه مانند یک ماشین تولید مثل عمل کند. اگر حاصل کار این ماشین فرزندی قوی و برومند باشد همه به پدر تبریک می‌گویند که صاحب فرزندی قوی و برومند مثل خود شده‌است. در حالی که اگر این چنین نباشد کوچک و بزرگ از ناتوانی و ضعف مادر می‌گویند.

این مثال دقیقا مانند نگاه خیلی ها به شکل تولد و رشد جنبش سبز است. کودکی که بسیاری تولد ان را بدون تلاش و زحمت فعالین جنبش زنان می‌بینند. تا جایی پیش می‌روند که این روزها که روز جهانی زن است می‌پرسند:"جنبش زنان در این روز می‌تواند چه چیزی را از جنبش سبز یاد بگیرد؟ ".

طرح اين پرسش از جهاتي تعجب برانگيز و از ابعادي سوال برانگيز است و براي شخص من اين سوال مطرح مي شود كه چرا که مادر باید از فرزند بیاموزد!

از طرف دیگر فکر می‌کنم که این سوال حاصل یک ذهن مرد سالار است. اگر صادقانه به روش فعالیت فعالان زنان بنگریم خواهیم دید که اساسی‌ترین بحث مطرح شده جنبش سبز، یعنی "مطالبه محوری" مدت ها پيش از سوي فعالان جنبش زنان و به ویژه کنشگران کمپین یک ملیون امضا در جامعه ما مطرح شد. اينجا قرار نيست چيزي به نام كسي ثبت شود اما مسئله اين است كه هر جا به بررسي مسائل كلان كه مي رسد، پرداختن به دستاوردهاي زنان به نوعي از سوي افراد و گروه ها به فراموشي سپرده مي شود و آخر كار مي بينيم كه دوره هاي تاريخي با وجود تلاش پي در پي زنان بي ثبت نام آنها به صفحات تاريخ مي‌پيوندد. اينگونه است كه بايد رضا براهني تاريخ مذكر را بنويسد و سيمون دوبوار به قاعده جنس دوم بودن زنان اعتراض كند.

در بررسي جنبش سبز نيز گويي همين ماجرا است كه بر زنان جامعه مي گذرد. ريزتر كه به سبك اعتراضي موجود در جنبش سبز نگاه مي كنم، مي بينم حتي روش مبارز جنبش سبز نیز روشی است که فعالان جنبش زنان پيش از اين استفاده و آن را ترويج می کردند ؛ مبارزه بدون خشونت .

زمانی که فعالان زنان به شکل کاملا مطالبه محورانه خواسته‌های خود را مطرح می کردند به یاد دارم روزی که آقای موسوی برای نخستين بار از جنبشی سخن گفت که رییس ندارد، جنبشی که مطالبه محور است و در آن همه با هم برابر هستيم، در یاداشتی کوتاه در بلاگم نوشتم که :"آقای موسوی یک کلام بگو کمپین و خلاص".

امروز مام میهن فرزندی زاده‌است، که توانمند و قوی شده، در حدی که حتي گاهی سیاست‌های کلی کشوری را تغیر می‌دهد. اما کاملا فراموش شده که این فرزند است که باید از مادر بیاموزد نه مادر از فرزند و دست كم اميد دارم در اين وانفساي فراموشي تاريخ اين سرزمين اين بار تلاش و سهم برابري خواه زنان نه حافظه مسئولان پاك شود و نه از ديد تاريخ نگاران و تحليلگران.

اما از اين ماجرا كه بگذريم فكر مي كنم در سالي كه گذشت فعالان جنبش زنان با وجود فضاي رعب و وحشت حاكم بر جامعه اين بار هم توانستند بسته هاي پيشنهادي دولت براي مجلس را رصد كنند و در طرح دوباره لايحه حمايت از خانواده اين بار نيز ساكت ننشستند.

خاطرم هست كه با تلاش زیاد فعالان جنبش زنان لایحه حمایت از خانواده مسکوت ماند، اما گويا طرح واره تازه‌اي از تصويب اين لايحه در خانه مردم ! آغاز شده است . در هراسم كه مردسالاران سود جو از آب گل آلود سیاست كنوني حاكم بر ايران سو استفاده كنند و تصويب اين لايحه زن ستيز را ديگر بار در دستور كار خود قرار دهند.

اما اميدوارم اين گروه از افراد گمان نکنند که در هیاهوهای سیاسی و در حالی که این گل زلالی آب جامعه را از بین برده چشم فعالان زنان از رسد كردن مطالبات شان خسته شده و پيگيري آن را فراموش كرده‌اند.

مطالبات زنان باقی مانده و مبادا کسی بگوید در حال حاضر الویت مطالبات سیاسی از مطالبات زنان بیشتر است. سالها پیش این حرف را شنیدیم و در آینده که سخنش را می گفتند اثری از رسیدن به مطالبات نبود. باید همان طوری که در برابر زیاده خواهی‌های سیاسی ایستادیم در برابر زیاده خواهی‌های مردسالارانه هم بایستم.

۸ مارس در ایتالیا

به کنفرانسی در بولزانو دعوت شدم. از اینجا که من هستم تا انجا تقریبا ۶ ساعت راه هست. کنفرانس خوبی بود ولی چیز جدیدی نداشت، همون حرفایی که همیشه تو همه کنفرانس ها زده میشه.

درواقع چیز جدید که این ۸ مارس برام داشت تو تورینو بود. وقتی برگشتم چند تا هدیه برا دوستان ایتالیایم با خودم آوردم. تیشرتهایی با لوگو کمپین و شعار برابری.

روز بعد  با دو  تا از دوستان ایتالیایم به یک  کنفرانس دیگه رفتیم. بعد از کنفرانس دو  تا از تیشرت هایی  ر ا که آورد بودم رو به دوستانم هدیه دادم, به همراه مچ بند سبز که اینجا درست کرده بودن.

این دو تا دوست من خیلی خوشحال شدن، راستش یکم زیادی خوشحال شدن. اول نفهمیدم چرا,  بعد که برام توضیح دادن فهمیدم که اینجا روز زن یعنی روز بدون مرد. اول روز مردها به زنها یک  شاخه گل  Mimosa هدیه میدن و میگن خوب این روز روز شماست و خداحافظ. در واقع بهتر بگیم روز بدون مرد تا روز زن!

به هر حال این هم اولین تجربه ۸ مارس من تو ایتالیا بود!

۱۱/۲۸/۱۳۸۸

دلم تنگه

ماها معمولن ید طولایی داریم در نوشتن مطالبی که از دوستان در زندانیمون یاد میکنه. ولی الان واقعن نمیدونم باید از کی بنویسم. از خوبییای کدوم دوستم بگم.

سلمان
سلمان و اعتقادات قشنگش و محکمش، از کوره در رفتنهای بامزش. هنوز یادمه وقتی آزاد شدم تو تاریکی تو رو دیدم و سرخی گلی که به سمتم میاوردی.

سورنا
سورنا و شیطنت های دل نشینش. دلم برا پسر پسر گفتنت ۱ ذره شده. اولین بار تو حسینیه ارشاد دیدمت. ۱ پین کمپین رو سینت بود. چه گپی زدیم اون شب، نفهمیدیم کی ساعت شد ۲.

سینا
از مهربونی های سینا و لطف همیشگی که به من داشت. گاه گاه شلوغ بازی در میاورد، خیلی مهربونی پسر. تو بودی که خبر آزادی فرزاد رو بهم دادی، درست دامه اوین بودی. کی قراره خبر آزادی تو رو بهم بده؟ هرکی میده بده فقط کاش کمی زودتر.

علی ملیحی
از علی ملیحی که نیمه شب ها تو اینترنت به عکس پروفایلم گیر می داد. سیگاری که از دستم می گرفت و زمانهایی که سر به سرش میزاشتم. آخه معلم خبرنگاری من، نمیگی بدون تو درسم چی میشه؟

سمیه رشیدی
ای بابا سمیه جان من تازه فهمیده بودم که سه تار میزنی، میخواستم ازت یاد بگیرم.

کاوه کیان
ای بابا دیدار آخر یادته، دم اوین بود دیدمت. محمد و حسن آزاد شده بودن، چقدر گفتم مراقب خودت باش. گفتم چرا ما باید اینجا هم رو ببنیم، حالا آرزو میکنم زودتر دم زندان در حالی که داری آزاد میشی ببینمت. یادته برام شعر کردی میخوندی، بابا بیا دیگه کلی شعر هست که باید ازت بپرسم یعنی چی.

واقعن نمیدونم باید از خوبییای کدوم یکی از دوست هام بگم.