۱۰/۰۷/۱۳۸۷

گزارش اجراهای خیابانی کارگروه تیاتر کمپین

گزارش تاتر های خیابانی
یه روزی بچه های تیاتر کمپین تز این رو دادن که بریم تو خیابون و تیاتر بازی کنیم. این ایده اونقدر ناب بود که وقتی می خواستیم اجرا کنیم به هیچ کدوم از خطر های امنیتیش فکر نکردیم. فقط رفتیم و بازی کردیم. جدن که کار بازیگری کار خیلی سختی هست. راستش وقتی این کار رو شروع کردیم هرگز فکر نمی کردم که روزی بهم پیشنهاد بازی تو یه تیاتر واقعی رو بدن. وقتی به بچه ها گفتم بهم پیشنهاد شده برم تو یه تیاتر واقعی بازی کنم اولین بازخورد این بود که مگه مال ما غیر واقعی بود؟
خلاصه رفتم تست دادم و قبول هم شدم. اگراز تاثیر گذاری تیاتر خیابانی روی مردم بگذریم میتونم بگم یکی از دستاوردهای این کار این بود که من هم تست بازیگری دادم و قبول شدم. قرار بود برای جشنواره فجر بریم تیاتر رو اجرا کنیم که به دلیل مشغله بسیار زیاد بعد از شرکت تو چند جلسه تمرین من انصراف دادم.
تیاتر های خیابانی ما به شکل کاملن پنهان بود. یعنی مردم نمیدونستن که ما بازیگریم و داریم تاتر بازی می کنیم. اونها کاملن ما و حرفهای ما رو درک می کردن. در ادامه گزارش این اجراها رو می تونید بخونید که نسیم عزیز زحمت نوشتنش رو کشید.
برای خواندن گزارش در بلاگ من اینجا کلیک کنید.

پی نوشت1: با هرکی حرف میزنم میگه کامنت نوشتن تو بلاگت کار سختی!!! جدن همین طوره؟
پی نوشت2: لینک این مطلب در سایت تغییر برای برابری اینجاست.

۱۰/۰۱/۱۳۸۷

پلمب دفتر کانون مدافعان حقوق بشر

پلمب دفتر کانون مدافعان حقوق بشر
این لبخند ها از بابت در دست گرفتن چیزیست که به خودی خود یک تکه کاغذ است، اما این تکه کاغذ نمایانگر سالها مبارزه و آزادی خواهی است.
این دختر بانمک و خندان دختر خانم ستوده است که متاسفانه به دلیل توقیف پاسپورت خودشان نتوانستند خود در مراسم قدردانی از یک عمر زحمت و تلاش در زمینه برابری خواهی و آزادی خواهی شرکت کنند و این جایزه را دختر ایشان در یافت کردند.
اما شاید اگر این دختر کوچک و زیبا می دانست قرار است امروز خانه ی ما دربش پلمپ شود هرگز اینگونه نمی خندید.
بله، ماموران پلیس امنیت و پلیس کلانتری یوسف آباد امروز دقایقی پیش با یورش به دفتر کانون مدافعان بشر اقدام به پلمب این مکان کردند. قرار بود امروز ساعت 4 بعد از ظهر مراسمی به مناسبت بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر در کانون مدافعان برگزار شود که از برگزاری این مراسم نیز ممانعت به عمل آمده است .

به گزارش افراد حاضر در محل در حال حاضر ماموران مشغول پلمب دفتر کانون هستند و برخورد بدی نیز با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر داشته اند. گزارش های رسیده حاکی از برخورد فیزیکی و خشونت بار با آقای اسماعیل زاده و خانم نرگس محمدی است و خانم عبادی هم در دفتر کانون حضور دارند.

گفته می شود ماموران کارت شناسایی ارائه نکرده و تنها به برخورد با اعضای کانون و پلمب این دفتر اقدام کرده اند.

منبع : تغییر برای برابری


۹/۲۶/۱۳۸۷

قصه ی تکراری من و یلدا

میترا و وَرزا: این دیوارنگاره از مهرابه‌ای‌ در مارینو ایتالیا است که صحنه قربانی کردن ورزا و دنباله فلکی ردای میترا را نشان می‌دهد.
بیست و چند سال پیش از طبقه ی بالای یک ساختمان و از انتهای یک راه روی سنگی و سرد، صدای فریاد زن جوانی به گوش می رسید. درست زمانی که زن جوان صدایش قطع شد صدای دیگری برخواست. گویی این همان صدا بود، صدای همان زن جوان که از حنجره ای جوانتر فریاد می شود.
این صدا فریاد کودکی بود، کودکی که تازه پا به دنیا گذاشته بود. همه گمان کردند فریاد کودک برای دوری از وجود گرما بخش مادر است، پس کودک را با گرمای وجود مادر آرام کردند. همه غافل بودند از این که فریاد کودک برای دوری از مادر نیست. کودک از پا نهادن به دنیای پلیدی ها می نالید.
مادر طولانی ترین شب سال را با فریاد به صبح رساند تا کودک را در جهانی قرار دهد که در آن حتا حق فریاد کشیدن هم ندارد. این کودک امروز به همراه هزارن کودک دیگر در تلاش است تا فریاد کند، فریادی از جس آتش و نور تا در دنیای تاریک، روزنه ی نوری ایجاد کنند.
به امید نور امشب تا به صحر بیدار خواهم ماند.

پی نوشت 1:چی کشیده مادرم اون شب تا صبح، بمیرم براش.
پی نوشت 2:دیروز هم رفتیم کوه و بیش از 100 امضا جمع کردیم اون هم زیر بارش برف.
پی نوشت 3:شب یلدا نزدیکه فال حافظ، هندونه، آجیل، انار و ... یادتون نره.
پی نوشت 4:یه زمانی یه ملت بودیم با کلی جشن ولی حالا شدیم هفتاد و دو ملت که تازه تو هر کدوم از اونها هفتاد و دو تا ملت دیگه هم هست. اون زمانی که یه ملت بودیم بیش از یک جشن داشتیم، اول هر ماه یک جشن. ولی حالا از اون همه جشن های رنگ و وارنگ برامون مونده یه نوروز و یلدا و به زحمت بسیار سده.

۹/۲۱/۱۳۸۷

کمپین در دانشکده فنی

تصویر صفحه اول PowerPoint منهفته پیش(14 آذر 1387) نوبت من بود که کلاس رو 20 دقیقه در دست بگیرم و در مورد موضوعی که انتخاب کرده بودم صحبت کنم.
وقتی فایل PowerPoint خودم رو باز کردم، لبخندی معنی دار روی لبهای بچه ها نقش بست. لبخندی که بیشتر تعجب رو می رسوند، تعجب از موضوع انتخابی من و تعجب بیشتر از اینکه یک پسر در مورد زنان صحبت می کنه.
بعد از اینکه روز دانشجو رو به بچه ها تبریک گفتم شروع کردم در مورد این موضوع حرف زدم که چرا من"تاثیر قوانین در زندگی زنان" رو موضوع کنفرانس خودم انتخاب کردم.
راستش ماهیت این کلاس خواب هست(شیوه ی ارائه مطالب فنی)، چون برای مدت زیادی یه نفر داره صحبت می کنه و معمولن بچه ها خیلی علاقه ای به موضوع های مطرح شده ندارن، بیشتر بچه ها سر کلاس می خوابن، استاد هم که قربونش برم یه لحضه SMS رو رها نمی کنه.
برام جالب بود که تو همچین کلاسی به موضوع من که رسید، کسی خواب نبود! همه مشتاقانه داشتن بحث من رو گوش می دادن و هر از گاهی دستی بلند می شد و سوالی می پرسید و من هم پاسخ می دادم. وقتی به تعدد زوجات رسیدم پسری که خیلی مرد به نظر می رسید(بهتر بگم مرد سالار) دستش رو بلند کرد و گفت :
- خداوند تو سوره نسا به مرد اجازه داده بیشتر از یه همسر داشته باشه.
بین حرفش پریدم و گفتم آیا ادامه آیه رو خوندی؟ و گفت :
- بله، گفته اگر بتوانید عدالت را برقرار کنی و هرگز نخواهی توانست.
به نظر من خودش جواب خودش رو داده بود، ولی ادامه داد:
- تحقیقات علمی و آیات سوره نسا مشخص کرده که مرد باید بیشتر از یک همسر داشته باشه.
با زبون بی زبونی موضوع 3x (جهت جلوگیری از فیلتر اینطوری نوشتم) رو مطرح می کرد، ازش پرسیدم، این تحقیقات علمی چیست؟ کدام پژوهش علمی چنین چیزی را ثابت کرده و پاسخ داد :
- شما محقق هستی و شما باید تحقیق کنید.
گفتم دوست من، من در مورد مطالبی که میگم مدعی هستم و نه غیر از اون، اگر ادعایی داری ثابتش کن.
بحث داشت بالا می گرفت که استاد دخالت کرد و ازم خواست سر جام بشینم. از استاد علت این موضوع رو پرسیدم و گفت بشین تا بگم. استاد با این عنوان شروع کرد که این کلاس، کلاس فنی است و باید موضوع های انتخاب شده فنی باشه و شما حق نداری در مورد یک موضوع غیر فنی صحبت کنی. بین حرف استاد پریدم و گفتم:
- استاد من این موضوع رو 4 هفته پیش اعلام کردم و شما هم اون رو روی برد گروه اعلام کردید، چطور العان دارید بحث فنی رو مطرح می کنید. از اینها گذشته اگر بحث مذهبی نمیشد آیا باز هم جلوی من رو می گرفتید؟ استاد در جواب من گفت:
- من تصور می کردم این موضوع ربطی به کامپیوتر داره.
من که کاملن متوجه بحث استاد شده بودم و فهمیده بودم داره فرافکنی می کنه گفتم:
- آخه استاد شما خودتون کلاهتون رو قاضی کنید، بحث قانون و زنان چه ربطی به کامپیوتر داره؟!!!!!!!!
استاد ادامه داد که:
- ببینیند بچه های من مطرح کردن بعضی مسائل صحیح نیست.
دوباره بین کلام استاد پریدم که :
- آخه استاد تا کی باید ترسید از حرف زدن؟ استاد 30 سال ترس کافی نیست؟
جواب داد:
- نه آقای رشیدی موضوع ترس نیست. شما دارید در مورد مسائلی صحبت می کنید که صحیح نیست در حضور خانمها مطرح بشه و خانمها خجالت می کشن.
متوجه شدم اشاره استاد به بحث تمکین بود که من مطرح کردم (آخه یکم مفصل توضیح داده بودمش چون هیچ کس نمیدونست چنین قانونی وجود داره) در پاسخ گفتم:
- استاد اون کسی که این قوانین رو گذاشته باید خجالت بکشه نه منی که مخالف اونها هستم. استاد تو کردستان پدری سر دخترش رو میبره و از پنجره به بیرون پرت میکنه در حالی که دختر هنوز باکره بوده. حرف از بکارت و جاهلیت و قانون، زشت هست و خجالت آور؟ چطور قانون گذار خجالت نکشیده؟
خلاصه بعداز حدود 20 دقیقه دوباره به من اجازه داده شد تا بحثم رو ادامه بدم. وقتی کنفرانسم تموم شد سر جام نشستم. وقت کلاس تقریبن تموم شده بود. بچه ها یکی یکی به سمت من می اومدن. یکیشون بهم گفت: ول کن این ابله ها رو اینها نمیفهمن تو چی میگی.
یکی دیگه طوری که استاد و دیگران بشنون گفت: آقا من سوال دارم، چرا همه پیغمبر های خدا مرد بودن؟!
خلاصه هر کسی حرفی میزد. تقریبن میتونم بگم اکثر کلاس بجز اون پسره که خیلی مرد بود با من موافق بودن.از فرصت دست داده نهایت استفاده رو کردم و دفترچه های کمپین رو بین اونها پخش کردم و تشویقشون کردم که اون رو بخونن ولی متاسفانه چون فضای کلاس کمی خراب شده بود نتونستم امضا بگریم. در این بین عکس العمل های دختر ها خیلی جالب بود. هیچ کدومشون سمت من نمی اومدن ولی همه من رو با دست نشون بچه هایی که توی کلاس نبودم می دادن و از بحثی که در کلاس کرده بودم صحبت می کردن، در واقع بحث از کلاس خارج شده و به سطح کل دانشگاه سرایت کرد. نفهمیدم دخترها چرا چیزی نگفتن و فقط بین خودشون حرف میزدن!
کلاس رو که چه عرض کنم دانشگاه رو ریختم به هم، چه حالی داد.

پی نوشت 1: دیروز(جمعه 22 آذر 1387) رفتیم کوه و 145 تا امضا جمع کردیم، چه حالی داد جاتون خالی بود.

۹/۲۰/۱۳۸۷

بخش زنان سایت ادوار فعال شد

سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت)
بالاخره به کمک دوستان جنبش زنان و راهنمایی های علی ملیحی عزیز و دیگر دوستان ادواری، بخش زنان سایت ادوار رو دوباره بعد از مدتی که فعال نبود دوباره فعالش کردیم. برای دسترسی به بخش زنان ادوار میتونید از نشانی http://www.advarnews.info/default.aspx استفاده کنید.

۹/۱۷/۱۳۸۷

تجمع امروز در دانشگاه تهران به مناسبت 16 آذر - روز دانشجو

تصویر تجمع امروز دانشگاه تهران در حالی بچه ها در حال حرکت به سمت سر در دانشگاه هستندر حالی که آیت الله خامنه ای سخنرانی خودش رو لغو کرد و با توجه به فضای امنیتی چند هفته گذشته و اتفاقهای همدان تصور می کردم امروز با برخورد شدید نیروهای امنیتی روبه رو بشیم.با هزار مکافات مرخصی رد کردم خودم رو به جلوی در 16 آذر رسوندم. دیر شده بود، بچه ها در رو شکونده بودن و رفته بودن تو. بعد از طوافی دور دانشگاه با هماکاری چند تا از بچه ها امیر کبیر تونستم کارتی جور کنم و وارد دانشگاه بشم.دوستام رو پیدا کردم و کنار اونها روی پله های دانشگده فنی دانشگاه نشستم و پلاکاردی رو در دست گرفتم. سخنرانی ها عالی بود. اعتراض به بومی گزینی جنسی و اقتصاد خراب و همچنین حمایت از بچه های کرد.

تعداد بچه ها خیلی زیاد بود. این عکس رو زمانی که داشتن به سمت سر در دانشگاه میرفتن گرفتم. پلیس دو یا سه تا اتوبوس BRT رو خالی کرد تا جلوی دید مردم رو بگیر و مردم نتونن بچه ها رو ببینن. از خود میدون انقلاب تا فردوسی پر بود از لباس شخصی و مامور یگان ویژه تا ساعت 2:30 که اونجا بودم 9 تا گشت ارشاد رو دیدم که به جمع یگان ویژه ها اضافه شد. مجبور بودم برگردم و متاسفانه باقی مراسم رو از دست دادم.

امیدوارم برای کسی گرفتاری پیش نیاد.


۹/۱۶/۱۳۸۷

گاف های خبری

عکس از http://www.thedailymash.co.uk امروز با گافهای خبری خبرگزاری ها و مقامات دولتی خیلی داره خوش می گذره.
اول صبح که جامعه اسلامی با انتشار بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو اعلام کرد سه دانشجوی شهید در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به رهبری آیت الله خمینی نسبت به حضور معاون رییس جمهور آمریکا و سیاست های شاه اعتراض کردند و خلاصه کلی باعث شادی ما شد. اگر خبرش رو هنوز نخوندیدی برید اینجا و بخونید.
هنوز سیر نخندیده بودم که خبرگزاری دولتی فارس، خبری رو مبنی علاقه شدید قلبی روی کینگ به احمدی نژاد مخابره کرد. دلیل چنین ادعایی هم ریش گذاشتن اون عنوان شده بود و گفته شده بود که او از شدت علاقه به احمدی نژاد صورت خودش رو مثل احمدی نژاد اصلاح کرده.
فارس که منبع خبری خودش رو منتشر نکرده بود بعد از اونکه منبعش خبریش فاش شد و معلوم شد خبر از کجا بوده(یعنی اینجا)، متوجه شد که این فقط و فقط یک شوخی بوده و سریع خبر خودش رو حذف کرد(رجوع شود به اینجا).

واقعن من نمیتونم بفهمم که آخه این چه عشقی هست که اینها دارن که عالم و آدم کشته مرده احمدی نژاد باشن؟ خودش کم توهم میزنه اینها هم بهش کمک می کنن. روز من که پر شد از شادی و خنده.
هی، فارسی ها و جامعه اسلامی ها ممنونم، روزم رو قشنگ کردید.

۹/۱۱/۱۳۸۷

16 آذر، سال روز چه رخدادی است؟

مانا نیستانی پنجاه و دو سال پيش، در جريان درگيری پليس با دانشجويان معترض به سفر ريچارد نيکسون، معاون رييس جمهوری وقت آمريکا، به ايران سه تن از دانشجويان معترض در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران کشته شدند.این اتفاق دقیقن چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد صورت گرفت.
از آن سال تا امروز این روز تبدیل شده به روز مبارزه با مستبدین و دیکتاتورها در ایران. امسال فکر می کنم دومین سالی هست که دانشجویان دانشگاه آزاد هم به بچه های سراسری خواهند پیوست و اعلام می کنند که آنها نیز آماده مبارزه با استبداد و استعمارند.


دفتر تحکیم به این مناسبت اطلاعیه ای منتشر کرده که اون رو می تونید تو سایت خبرنامه امیر کبیر بخونید. اما مراسم امسال برابر شده با بازداشت چهار دانشجوی علامه، دانشجویانی که حق خود را می خواستند و نه بیش، حقی که هر انسانی در هر کجای دنیا دارد، حق تحصیل. گرچه هر سال به ان زمان که می رسیدیم دستگیریها، ایجاد فضای رعب و وحشت، تهمت و ... از سوی حاکمیت شدت می گرفت ولی امسال فکر می کنم بیش از گذشته شدت گرفته است. چند هفته ای هست که مدام تو شهر انواع مانورهای نظامی رو راه اندختن. از نظم عمومی گرفته تا مانور بسیج با سلاح های سنگین.
در این میانه البته اتفاقات خنده داری هم رخ میده، مثلن دیروز تو میدون ونک به مناسبت طرح نظم عمومی گاوی کشته شد که خود این کار باعث شد ترافیک سنگین بشه و نظم عمومی به بی نظمی عمومی تبدیل بشه. وقتی ناظم خود بی نظم باشه تکلیف روشنه.


پی نوشت 1: تعیین تیم حرفه ای! از طرف دولت برای برگزاری مراسم روز دانشجو.
پی نوشت 2: وزیر علوم: ضد انقلاب به دنبال هدایت و مصادره مراسم روز دانشجوست.
پی نوشت 3:افزایش تعداد مسموم شدگان در دانشگاه شیراز به ۲۳۳ نفر و ادامه تجمع دانشجویان
پی نوشت 4: تغییر برای برابری برنده شد.
پی نوشت 5: مازی خبر داد که رادیو خاموشی هم راه افتاده.