گزارش اجراهای خیابانی کارگروه تیاتر کمپین
یه روزی بچه های تیاتر کمپین تز این رو دادن که بریم تو خیابون و تیاتر بازی کنیم.
این ایده اونقدر ناب بود که وقتی می خواستیم اجرا کنیم به هیچ کدوم از خطر های امنیتیش
فکر نکردیم. فقط رفتیم و بازی کردیم. جدن که کار بازیگری کار خیلی سختی هست. راستش
وقتی این کار رو شروع کردیم هرگز فکر نمی کردم که روزی بهم پیشنهاد بازی تو یه تیاتر
واقعی رو بدن. وقتی به بچه ها گفتم بهم پیشنهاد شده برم تو یه تیاتر واقعی بازی کنم
اولین بازخورد این بود که مگه مال ما غیر واقعی بود؟
خلاصه رفتم تست دادم و قبول هم شدم. اگراز تاثیر گذاری تیاتر خیابانی روی مردم بگذریم
میتونم بگم یکی از دستاوردهای این کار این بود که من هم تست بازیگری دادم و قبول شدم.
قرار بود برای جشنواره فجر بریم تیاتر رو اجرا کنیم که به دلیل مشغله بسیار زیاد بعد
از شرکت تو چند جلسه تمرین من انصراف دادم.
تیاتر های خیابانی ما به شکل کاملن پنهان بود. یعنی مردم نمیدونستن که ما بازیگریم
و داریم تاتر بازی می کنیم. اونها کاملن ما و حرفهای ما رو درک می کردن. در ادامه گزارش
این اجراها رو می تونید بخونید که نسیم عزیز زحمت نوشتنش رو کشید.
برای خواندن گزارش در بلاگ من اینجا کلیک کنید.
1) نمی دانم چه اتفاقی افتاده
بود، شاید زودتر از آنچه فکر می کردیم دچار رکود شده بودیم. اجرای تیاتر «تاب بازی
نه » به مناسبت روز جهانی زن در دانشگاه علامه و همزمان اجراهایی از تیاتر های کوتاه
آموزشی درباره ی قوانین تبعیض آمیز، در مراسم و میهمانی های زنانه... اما سال 87 تا
خرداد ماه بدون تیاتر طی شد. حتی برگزاری دور دوم کارگاه نمایشنامه نویسی هم لابلای
مشغله هایم مدام به تعویق می افتاد....
نزدیک شدن به مراسم گرامیداشت
22 خرداد اما، شور تازه ای ایجاد کرد. دوباره به تیاتر فکر می کردم، در جلسه ی کمیته
هنری به آزاده پیشنهاد دادم که فعلا همان تیاتر « تاب بازی نه » را در دانشگاه دیگری
اجرا کنیم اما پیش از پاسخ آزاده، خیلی زود از این پیشنهاد پشیمان شدم، یادم امد بعد
از اجرای دانشگاه علامه مدام از خودم می پرسیدم مگر مخاطبان واقعی تیاتر ما مردم لابلای
دود و هیاهوی خیابانها نیستند؟ (روایت ناگزیر، اول شخص من اطلاعات فرا متن شکل گیری
این گروه است ، تا اعضای شکل دهنده ی گروه، در یک همراهی آوایی، روایتی متکثر را آغاز
کنند .) دریکی از جلسات مربوط به کمپین بحث اطلاع رسانی درباره ی چالشهای حقوقی زنان
مطرح شد و شرکت کنندگان بر ایجاد ارتباط با مردم و ایجاد آگاهی در این باره اصرار داشتند.
(از گروه قبلی تیاتر تنها من در جلسه حضور داشتم)
گفتم: «دلم اجرای خیابانی
می خواهد،» سوسن گفت «خب چرا در خیابان اجرا نمی کنید؟» گفتم «اجرای تیاتر در خیابان...
وقتی حتی امضا جمع کردن در خیابان این همه مشکل است....» .سوسن گفت:« خب از اول نگید
تیاتره! و آخر سر بگید!مهم اینه که یه نمایش دررابطه با موضوعات قانونی و تبعیضات جنسیتی
در فضاهای عمومی به اجرا دربیارید » همه خندیدیم، تصور کنید که آخر نمایش به مردم می
گفتیم همه ی آنچه دیدید غیر واقعی بود! و بلافاصله با شیوه ای گنگستری سوار بر ماشینهای
آماده به حرکت می شدیم و از صحنه ی نمایش می گریختیم! گفتیم حتما مردم به جای تاثیر
گرفتن از چیزی که دیده اند، از فریب خوردن عصبانی خواهند شد خصوصا اینکه ما به خاطر
مشکلات امنیتی نمی توانیم بیشتر نمایش را ادامه دهیم تا مردم را متوجه هدفمان از نمایش
کنیم... . همه ی ما به حضور متفاوتمان در فضاهای عمومی فکر می کردیم... سوسن با هیجان
دوباره از آشپزخانه بیرون آمد و گفت:« خب اصلا نگید تیاتره!»
وای، چرا تمام این مدت از
آگوستو بوال تنها به تیاتر شورایی (مداخله ) فکر کرده بودم؟ و مدام دلم می خواست تجربه
ی نه چندان پخته ی گذشته ام را اینبار با اهداف روشن جنبشی اجرا کنم. ( یکبار در سال
81 پیش از چاپ و خواندن کتاب تیاتر مردم ستمدیده، بر اساس فلسفه ی هرمنوتیک، خانه ی
عروسک ایبسن را با مداخله ی تماشاگران، در جشنواره دانشجویی اجرا کرده بودم ) شیوه
ای از تیاتر که سالهای اخیر نمونه های خوبی در تیاتر ایران داشته است و اجرای پارک
ملت گروه تیاترمان از متن های کوتاه آموزشی نیز، چیزی نزدیک به همین تجربه بود....
.خندیدم، سوسن به ایده ای شبیه ایده ی « تیاتر نامریی » آگوستو بوال رسیده بود.
2)ژولیا کریستوا: « تیاتر
بدون لحظه ی سبقت ، لحظه ی تخلف از دستور غیر قابل تصور است...»
تیاتر خیابانی یا تیاتر بیرونی،
کهن ترین شیوه ی اجرای تیاتر است زیرا ریشه های آن به مراسم همگانی شکار، نیایش، سوگواری
و شادمانی در فرهنگهای بدوی برمی گردد. دیرتر از دل همین نمایشهای بیرونی، شیوه ی کنترل
شده و منظم تیاتر صحنه ای پدید آمد. در دوران معاصر، علاقمندان به شیوه های متفاوت
تیاتر خیابانی، دلیل اصلی دلبستگی شان به این شکل تیاتر را ارتباط واقعی و چهره به
چهره با تماشاگر می دانند. آنهم تماشاگرانی سازمان نیافته. هنرمند در این شیوه ی اجرا
به طور واقعی می تواند تاثیر نمایش را بر مخاطب خود مشاهده کند و همین مساله بر اجتماعی
تر شدن نمایشگر تاثیر زیادی دارد زیرا واکنش مردم و چگونگی آن می تواند برای نمایشگران
بسیار آموزنده باشد.ازسویی نمایش های خیابانی به خاطر همین ویژگی ارتباط موثر با مردم،
از پتانسیل بالاتری برای تاثیر گذاری برخوردارند. «تیاتر نامریی » به خاطر حضوری سرزده
در میان مردم(این ویژگی شامل دسته ای دیگر از نمایش های خیابانی با همین نام تیاتر
سرزده نیز می شود) و قرار ندادن آنها در جایگاه تماشاگر( این ویژگی منحصر به فرد تیاتر
نامریی ست ) از موقعیت ویژه ای برخوردار است. تماشاگران نمایش با کمک بازیگران در حالی
با مساله ی مطرح در نمایش درگیر می شوند که آن را واقعی می پندارند. به همین دلیل فاصله
ی موجود بین تماشاگر و نمایشگر و فاصله ی موجود بین تیاتر و زندگی روزمره از میان برداشته
شده و تماشاگران واقعی خود را موجوداتی موثر یا ناظر در اتفاقی می یابند که در مقابل
شان رخ می دهد. این شیوه ی تیاتر عمدتا به مسایل سیاسی – اجتماعی می پردازد. پیتر شومان
درباره تیاتر خیابانی –عروسکی خود، در پاسخ به این سوال که «می توان این نوع تیاتر
را نیاتر کسب آگاهی نامید؟» می گوید: «من فکر می کنم ، کاری که ما انجام می دهیم پیش
از کسب آگاهی ست. گویی فکر کسی را «گرم می کنیم » تا به راه افتد . آیا این به معنی
بیداری شعور است؟ آری شاید در نهایت این اصطلاح درست باشد)» [1]
تیاتر نامریی ، به خاطر عدم
وابستگی به امکانات و تجهیزات تیاتری در هر مکان عمومی و غیر قابل پیش بینی، تنها به
شرط حضور مردم قابل اجراست. اتوبوس، رستوران، صف سینما، پیاده رو، پارک، مرکز خرید،
حتی روبروی اداره ی پلیس!
(تیاتر نامریی به حفظ نمودن
دقیق صحنه و یک متن کامل یا سناریوی ساده نیاز دارد. باید تمرین کافی داشت تا بازیگران
بتوانند در بازی و در حرکات خود عکس العمل مردم را در نظر داشته باشند، سپس در تمرین
ها باید تمام دخالت های احتمالی تماشاگران را پیش بینی نمود. این نوع تمرینات نوعی
خلق متن انتخابی ست) [2]
تیاتر نامریی بیش از سایر
شیوهای تیاتر خیابانی بر بداهه سازی متکی ست زیرا قرداد همیشه بازیگر– تماشاگر وجود
ندارد و کمی بدبیانه تر از آگوستو بوال و بر اساس تجربه ی این گروه، نوع مداخله ی تماشاگران
حتی با وجود دقت و بررسی دقیق هم چندان قابل پیش بینی نیست.
3) (با نگاهی به تاریخ تیاتر
سیاسی به تجربه ی تلخی بر می خوریم، سوء استفاده از قدرت تغییر چندانی نکرده است. شیوه
های انحصار طلبی ، انگیزه و ابزار ترور و وحشت در اصل همانهایی هستند که از قدیم وجود
داشته اند ) [3]
تیاتر سیاسی-اجتماعی با آگاهی
از تاثیر شگرف تیاتر با خواست مقاومت دربرابر شکل های متفاوت استبداد و خواست تغییر،
سعی بر تحریک و آگاه کردن مردم داشته است. همین مساله موجب شده که قدرتها همواره سعی
بر کنترل تیاتر و در نتیجه محدود کردن این اثر بخشی داشته باشند. در این میان بر تیاتر
خیابانی به دلیل غیر قابل کنترل بودن و حضور در بین مردم نظارت بیشتری صورت گرفته و
می گیرد.
( تا همین اواخر، حتی در
دهه ی 1970 اجرا کنندگان تیاتر خیاباین را به جرم گدایی و سد معبر بازداشت و جریمه
می کردند. هنوز هم مسئولان محلی سعی دارند مکان، زمان و کیفیت کار بازیگران دوره گرد
غیر رسمی را در شهرها و به ویژه مراکز گردشگری دقیقا کنترل کنند ) [4]
در این میان هرچه فضای سیاسی
جامعه ای تنگتر باشد این نظارت و کنترل دقیق تر و سختگیرانه تر اعمال می شود.
اگر مانند اوبرسفلد معتقد
باشیم که تیاتر آیینه دنیای ماست ما نیز در گروه تیاتر کمپین، در وهله ی اول قصد داریم
بر همین نقش آیینگی تاکید کنیم.
کمپین یک میلیون امضا روی
بخش کوچکی از تبعیضات موجود در جامعه و بخشی از تبعیضاتی که بر زنان روا داشته میشود،
انگشت گذاشته است . بخشی از آنها را قاب گرفته و به آدمها نشان می دهد؛ سپس از آنها
می پرسد آیا اینها را می دانستید ؟ و در حالیکه آگاه شده اید و یا به خاطر اورده اید،
تمایلی به تغییر این وضعیت نابرابر دارید؟
این گروه تیاترنیز در کمپین
یک میلیون امضا، بر اساس بندهایی که در کادر بیانیه نوشته شده و از دل واقعیت های اجتماعی
بیرون آمده اند، چیزی از جنس همان واقعیت ملموس را به مردم نشان می دهد تا هر کدام
از نظاره گران حتی اگر خود نیز چنین تجربه ای نداشته اند بگویند پس چیزی که اتفاق افتاد
ممکن است، آدمها در این شرایط چه باید بکنند؟
4)می خواهیم در خیابان حضور
پیدا کنیم و با تیاترمان تبعیض های قانون بر زنان و نتیجه ی این ستم را نمایش دهیم
در عین حال می خواهیم روبروی شیوه های سنتی مقاومت زنان در برابر این تبعیضات بایستیم.(
زیرا مردم عموما شیوه های پنهانی را برای مقاموت ابداع کرده اند شیوه هایی که عموما
به طور ناخواسته نظام سلطه را باز تولید کرده و منجر به تغییرا ت اجتماعی نمی شود.
زیرا معمولااز پیشروی اشکار و سریع نظام سلطه باز می مانند. .......)
این صورت مساله بماند تا
روند شکل گیری گروه را بگویم. ساعاتی بعد از رسیدن به ایده ی تیاتر نامریی باید گروه
تیاتر تشکیل می شدتصمیم گرفتیم تیاتر را برای 22 خرداد اجرا کنیم. زمان زیادی باقی
نمانده بود. شاید چیزی نزدیک به 10 روز. بازیگران احتمالی باید حتی الامکان صدایی قدرتمند
داشته باشند؛ امکان جسارت در فضا های عمومی و از طیف های متفاوت سنی و تیپ های متفاوت
چهره. زیرا ما با بازیگران با تجربه روبرو نبودیم که احتمالا بازی کردن در نقش های
متفاوتی را آموزش دیده باشند. بنابراین در این فرصت کوتاه باید روی امکانات بالقوه
و غریزی آدمها سرمایه گذاری می شد. همان شب به بچه های قبلی گروه تیاترکمپین و دوستان
دیگری از اعضای کمپین برای همراهی و تشکیل گروه اطلاع دادم. خودم هنوز دقیقا نمی دانستم
چه چیزی را به چه شکلی می خواهیم اجرا کنیم!!!در اولین دیدار تنها 4 نفراز اعضای جدید،
حاضر بودند.... در آن جلسه 5نفره، تنها توانستم ایده ها و طرحها را به طور کلی بگویم
و بر توان آدمها بر بداهه سازی تاکید کنم. اما هیجان و انگیزه اولین نفراتی که ایده
را می شنیدند به حدی فوق العاده بود که با اعتماد به نفس، تا اولین قرار تمرین دو طرح
را آماده کردم ! یکی از طرحها شکل تغییر یافته ی یکی از متن های کوتاه آموزشی بود با
تغییرات کارکتر و منعطف شدن برای اجرای خیابانی. و طرح بعدی به چند همسری می پرداخت
.تنها چیزی که مطمئن بودم ننوشتن دیالوگ بود. یعنی بازیگران تنها موقعیت اجرا، تم و
هدف نمایش را می دانستند.اولین جلسه ی تمرین در خانه ی یکی از مادران کمپین برگزار
شد. بازیگران تا آن لحظه تجربه ی بازیگری نداشتند اما با کمی راهنمایی و با استفاده
از هذات پنداری ، کارکترها و گفتگوها یشان راخیلی زودتر از آنچه که تصور می کردم در
اولین تمرینها شکل دادند.پس بخشی از صورت مساله محقق شده بود .گرچه برای شروع به دو
متن رسیده بودیم، اما نگرانیهایی داشتیم که مهمترینشان عدم توجه مردم بود. برای رفع
این نگرانی قرار شد بازیگرانی در میان جمعیت قرار بگیرند تا توجه مردم را به نمایش
جلب کنند، رهگذرانی که می ایستند و با ایستادنشان و یا پرسشهایشان نظر رهگذران به نمایش
جلب می کنند.
نگرانی اصلی من اما به خاطر
«صدا» بود. می دانستم که تیاتر های خیابانی موفق بر دیالوگ بنا نمی شوند زیرا در فضای
باز امکان کنترل صدا وجود ندارد، بازیگران حتی اگر صدایی تربیت شده با قدرت بالایی
هم داشته باشند و ساکت ترین مکان ممکن هم برای اجرا انتخاب شود( مگر جایی که ازدحام
آدمهاست سکوت ممکن است؟) باز هم به طور مثال صدای دزدگیر یک ماشین را می توان کنترل
کرد؟ گذشته از آن تعداد زیادی از بازیگران گروه را زنان تشکیل می دهند و زنان عموما
جز برای جیغ کشیدن صدایشان را بلند نکرده اند و این مساله تا اندازه ای عمومیت دارد
که بیشترین بازیگران تیاتر های خیابانی را مردان تشکیل می دهند(تا این اواخر نوع تعلیم
و تربیت زنان به گونه ای بود که به آنها جسارت، اعتماد به نفس و استقلال لازم برای
احاطه بر فضای خیابان را نمی داد. زیرا از دیدگاه سنتی این نوع کارها ویژه ی مردان
است. دیگر اینکه صدای قوی که شرط لازم برای نمایشگر خیابانی ست چندان در زنان پرورش
نیافته است زیرا آنها در سنین پایین مانند پسران برای فریاد و هورا کشیدن تشویق نشده
اند ) [5]
هر آنچه کردم راه جایگزینی
برای دیالوگ نیافتم. با خودم گفتم تصور کن زنی را در خیابان یا پارک می بینی که مورد
خشونت قرار می گیرد، یا حتی مردی بچه ای را به زور از آغوش زنی جدا می کند مردم ما
به شکلی پرورش یافته اند که در بهترین حالت ممکن اگر احتمال گناهکار بودن زن را ندهند
باز هم به دورتری و بعید ترین چیزی که فکر خواهند کرد نادرست بودن قانون است! چاره
ای جز حرف زدن وجود نداشت و یا به ذهنمان نمی رسید.
کار باید شروع می شد، مساله
مهم دیگر این بود که تماشاگران خیابانی فرصت و حوصله چندانی برای تماشا و. پیگیری ندارند
و ما باید در کوتاه ترین زمان ممکن آنها را درگیر کنیم. اینکار با اعلان و لباسهای
رنگارنگ و جمع بازیگران ممکن نیست! پس باید صدایمان تا جایی که ممکن است بالا ببریم!
نمایش باید از لحظه ی اوج کشمکش شروع شود جایی که بازیگران می توانند صدایشان را تا
حد فریاد زدن برسانند.
نگرانی بعدی این بود که خب
حالا ما شکل هایی از تبعیض را به مردم نشان می دهیم چقدر تاثیر گذار خواهد بود؟ مگر
مردم ما هر روز شاهد اشکال متنوعی از ستم نیستند؟ آیا برای آن کاری می کنند؟ گذشته
از آن، این واهمه وجود دارد که نشان دادن مداوم تبعیض موجب پذیرش بیشتر آن از سوی جامعه
شود و مردم حساسیت شان را نسبت به آن از دست بدهند ( مردم آماده اند بگویند: اوضاع
کلا خرابه؛ کاریش نمی شه کرد!) در بهترین حالت ممکن، مردم نارضایتی و نه اعتراضشان
را به شکل لطیفه، گلایه ها و نق زدنها ی مداوم در تاکسی و سوپر مارکت نشان می دهند
و آرامش خاطر خود را باز می یابند!
هانس تیس در کتاب تیاتر پست
دراماتیک می گوید: ("درجه ی واقعیت کنترل نشدنی تصاویر از یک سو حوادث منتشر شده توسط
مدیوم را بی مکان می کند و در همان حال نزد تماشاگران منزوی در آپارتمان هایشان و گیرندگان
تصاویر «جوامعی ارزشی » بنا می نهد. بدین ترتیب فاصله ای بنیادین بین نمایش همیشه مکرر
بدنهای تجاوز شده، زخمی شده و کشته شده به وسیله ی فجایع «مجزا، واقعی یا افسانه ای
» و حضور منفعل ایجاد می شود : اتصال بین درک کردن و اقدام کردن ، بین پیام دریافتی
و پاسخ /مسیولیت منسوخ شده است. ما خود را در درون یک تماشا می بینیم ولی در آنجا ما
جز نگاه کردن کاری نمی توانیم بکنیم") [6]
گرچه می توان تیاتر را از
تاثیر رسانه ای مدیوم های دیگر منحصرتر کرد اما مسلما تماشا در موضع انفعال می توانست
پیامدی شبیه به چیزی که هانس تیس توصیف می کند داشته باشد. البته خود هانس تیس در ادامه
بر «التزام رابطه ی بازیگر و تماشاگر» در فرایند خلق تیاتر تاکید می کند.
شاید تنها راه تاثیر گذاری
موثرتر تاتر نیز همین درگیر کردن تماشاگر باشد. گرچه در شیوه ی معمول تیاتر نامریی،
جز در لحظاتی استثنایی، شانس درگیر کردن تماشاگر به طور موثر وجود ندارد. زیرا مردم
عموما به دلایل مختلف از دخالت در درگیری دیگران اجتناب می کنند. مگر آینکه وسط خیابان
کار دو راننده به زد و خورد رسیده باشد!
یاد همان وسوسه ی دلخواهم
از تیاتر مداخله (شورایی ) افتادم. گروه بازیگرانی که بین مردم حضور دارند گذشته از
جلب کردن نظر مردم به بازیگران نمایش باید مردم را درگیر مساله طرح شده در نمایش کنند
و از آنها بخواهند که درباره ی چیزی که دیده اند نظر بدهند. پس از آن مردم خودشان در
صورت درگیرشدن را ه حلهایشان را ارایه می دهند! این مساله پس از اولین اجرایمان در
مرگز خریدی در غرب تهران تایید شد زیرا هنگامی که مردم اطراف بازیگر زن جمع شده بودند
و بازیگر زن تمام سعی خود را می کرد تا مشکلات دخترش را که نه حق ادامه ی تحصیل داشت
نه حق کار کردن و نه حتی حق ماندن در تهران ، به خاطر قوانین نادرست بداند ، همراهی
بازیگرانی که در بین مردم عادی بودند ضروری تر می شد، زیرا مردم پیشنهاد ها و تحلیل
های دیگری داشتند، نرسیدن احتمالی زن به وظایف اصلی اش! علاقه ی بیش از حد مرد به همسرش!
....... و دیگرانی که به زن حق می دادند پیشنهاد رفتار تلافی جویانه، ترک کردن، سازش
و کوتاه آمدن را می دادند و هیچ کدام حتی اندکی به نادرست بودن قانون فکر نمی کردند.
این مساله ما را کمی از ایده
ال اولیه مان دور می کرد؛ اینکه ما فقط شروع کننده ی بحث باشیم و مردم خود بحث را ادامه
دهند و مردم خود بحث را ادامه می دادند اما نتیجه بحثشان عموما به همان نق زدنهای معمول
می رسید و تاسف... کمترین تماشاگری وجود دارد که خود به خود به تغییر وضعیت فکر کند،
پس ما مجبور بودیم از وظیفه ی آیینگی فراتر رفته و به مردم پیشنهاد راه حل بدهیم.
پیش تر همه ی ما هنگام جمع
آوری امضا، با این نگاه عمومی مواجه شده بودیم که مردم می پرسند « آیا تلاش شما فایده
ای هم داره ؟ » تماشاگران تیاتر ما نیز، بر همین مساله تاکید می کردند که زنان همواره
مورد ستم بوده اند و این مساله ابدی ازلی ست( آنچه مدت زیادی تغییر نیافته باقی مانده
باشد، به نظر تغییر ناپذیر می رسد ) [7]
تیاتر ما حتی اگر درصد اندکی
از مردم را به خواست تغییر تشویق می کرد ما پس از اجرا شادی وصف ناپذیری داشتیم . در طول اولین
هفته ی قبل از 22 خرداد، ما، اولین نفرات گروه، 3 متن را در 3 مکان متفاوت اجرا کردیم
. بیمارستانی در مرکز شهر، پارکی در شمال شهر و مرکز خرید در غرب تهران. متن سوم نیز
برگرفته از متن های کوتاه آموزشی بود.
مردم درست در جاییکه انتظار
روبه رو شدن با معضلات اجتماعی را نداشتند، بی خواست اولیه درگیر می شدند.توجه مردم
و میزان مشارکت و تاثیر گذاری باور نکردنی بود. همزمان، اعضای جدیدی به گروه پیوستند
، گروه کم کم سخن گفتنش را آغاز کرد .
5) یک نمونه اجرا :
در مرکز خرید، مرد برای سفر
به شهری دیگر و خریدهای لازم برای سفر، مغازه ها را می بیند، زنی مسن تر از او که بعدا
متوجه می شویم مادر همسر اوست او را پیدا کرده و با داد و بیداد از و می خواهد کمی
تامل کند. زن از دامادش می پرسد چرا دختر او را برخلاف میلش می خواهد از تهران ببرد
در حالیکه دخترش دانشجوی فوق لیسانس است، می خواهد درسش را تمام کند و این رشته در
شهری که مرد قصد سفر دارد وجود ندارد. علاوه بر آن دختر موقعیت شغلی موفقیت آمیزی پیدا
کرده است... مرد می گوید چون من قصد دارم شغلم را تغییر دهم، زن خواهش می کند که اجازه
دهد لااقل دختر درسش را تمام کند... در همین حین به جمعیت حاضر می گوید «می بینید؟
روز اول به من قول داد که پله ی ترقی دخترم بشه حالا همه چیزو یادش رفته زده زیر همه
ی تعهداتش.» مرد می گوید «تعهدات من در سند ازدواج است...» مرد که در ابتدا سعی می
کرده به خاطر آبرو داری مادر همسرش را به گوشه ای بکشاند، یا او را آرام کند و یا از
دستش بگریزد!.. حالا تسلیم شده و رو به مردهای تماشاگر می گوید «زنمه اختیارشو دارم
مگه نه ؟» تماشاگران هر کدام پاسخی می دهند... بعضی ها سر تکان می دهند، بعضی ها با
پوزخند، بر او خرده می گیرند... .
زن می پرسد که «چه کسی به
او چنین اختیاری داده است مرد می گوید قانون!» و بحث بر سر قانون بین تماشاگران و بازیگران
شکل می گیرد....
در همین هنگام بازیگران اصلی
با ترفندهای پیش بینی شده از محل اجرا دور می شوند، بازیگران پشتیبان مدت زمان بیشتری
در بین جمعیت باقی می مانند، بحث بین مردم ادامه دارد هر بازیگر به جمعی وارد می شود...
بین مردم و بازیگران پشتیبان درباره ی حقوق دیگر زن مانند حق خروج از کشور و حق طلاق
نیز بحث می شود، تعدادی از تماشاگران یا خود چنین تجربه ای داشته اند و یا شاهد وضعیت
مشابهی در نزدیکی خود بوده اند. سپس هر کدام از بازیگران جدا و نامحسوس مکان نمایش
را ترک می کنند. در بسیاری از اجرا ها مردمی که در موقعیت اجرا قرار گرفته بودند بازیگران
اصلی را رها نمی کردند و یا گفتگو با بازیگران پشتیبان تا حدی بالا می گرفت که مدت
واقعی نمایش به چند ساعت می رسید!
6)پس از 3 اجرای اولیه متن
های بعدی در یک فرایند گروهی و در حین تمرین پیشتهاد داده و تمرین می شدند . گاهی شبیه
یک بازی بود کسی کلمه ای می گفت و دیگران هر کدام کلمه ای می افزودند. گاهی نمایشی
را برای یک مکان خاص طراحی می کردیم و گاهی بر اساس شخصیت پیش می رفتیم ، گاهی بهترین
ایده هایمان به خاطر نداشتن بازیگر مناسب نقش، اجرا نمی شد. گاهی متنی را اجرا می کردیم
و موفق نبود....پس از مدتی تجربه نشان داد که متن هایی که موقعیت رنج آور تری را به
مردم نمایش می دهند، پتانسیل بیشتری برای جلب توجه و درگیر کردن آنها دارند و ایده
هایی مانند شروط ضمن عقد احساسات مردم را برای ایستادن و گوش دادن بر نمی انگیزد و
چنین متن هایی باید در محیط های آرام تر و کم جمعیت تر اجرا شوند .
ما از هر اجرا تجربه هایی
به دست می آوردیم که به طور نسبی در اجراهای بعدی به خاطر داشتیم اما پس از مدتی آموختیم
به جای تمرکز بر تجارب گذشته وپیش بینی رفتار احتمالی آدمها خود را در موقعیت پیش بینی
ناپذیر قرار دهیم و ما بازیگران چنان نقش های خود را باور کردیم که در هر شرایطی حتی
در شرایط نا امن، نقش خود را ادامه دهیم ، مهمترین تجربه ی ما ، تجربه ی انعطاف بود.
ما : نسرین فرهومند ، مریم
زندی، سمیه فرید، غزل رستم زاده، جمشید آیین دار،
امیر رشیدی، فرزانه ایل بیگی، زینب نعمت زاده، وجیهه تشکری، حمیده نظامی،
سیاوش خدایی، صدف خاکباز، سیاوش منتظری،
یاشار گرمستانی و نسیم خسروی مقدم ، همچنین ناهید جعفری ، الهام رعایی
و نازلی فرخی در مجموع در 11 نقطه تهران
، 5 متن را در مدت زمان 4 ماه اجرا کردیم . اجرا ها مناطق مختلف شهر تهران از شمال،
جنوب، شرق، غرب و مرکز را در بر می گرفت.
رفتار، میزان توجه و جنس
برخورد آدمها در هر منطقه ای از شهر متفاوت بود. این تفاوت حتی در نوع راه حل هایی
که به ما، بازیگران پیشنهاد می دادند نیز پررنگ بود.بی شک برای کسانی که اولین تجربه
ی بازیگریشان را در خیابان و مماس با مردم کسب می کردند، این اجراها سرشار از تجربه
ها و احساسات متفاوت بود. و به دلیل کثرت تماشاگران، هر کدام از ما ، تجربه ی منحصر
به فردی از یک اجرا داشتیم.این تفاوتها، تفاوتهای جامعه شناسی هر منطقه، و تفاوت برخورد
تک تک آدمها، نحوه ی اجرای هر متن و خلاصه ی طرح های اجراشده، در روایت متکثر ما در
بخش دوم این گزارش خواهد آمد.
در پایان ذکر این نکته ضروریست
که بیان خواستها ی زنان، نمایش ستم و در عین حال ایستادگی شان در برابر قوانین تبعیض
آمیز از طریق تیاتر نامریی تجربه ی منحصر به فردی شد تا ما به امکان خلق تیاتری بر
اساس خواستهای خود در کمپین یک میلیون امضا، بیاندیشیم، شیوه های جدیدی که پس از تجربه
ی تیاتر نامریی در گروهمان در حال آزموده شدن اند .
يادداشت
[1] 1-فرانسوازکوریلسکی،تیاتر
نان و عروسک، ترجمه میترا رییسی،نشرقطره،ص233
[2] 2-آگوستوبوال، تیاتر
مردم ستمدیده، ترجمه جواد ذوالفقاری، مریم قاسمی، نشر نوروز هنر،1382، ص187
[3] 3-زیگفرید ملشینگر، تاریخ
تیاتر سیاسی، ترجمه سعید فرهودی، جلد اول، انتشارات سروش، 1366،ص11
[4] 4-بیم میسون، تیاتر خیابانی،
ترجمه شیرین بزرگمهر، انتشارات دانشگاه هنر، سال 1380، ص27
[5] 5-تیاتر خیابانی، ص245
[6] 6-هانس تیس له من، تیاتر
پست دراماتیک، ترجمه ی نادعلی همدانی، نشر قطره،1383، ص326
[7] 7-گی لکرک، کریستوف د
سولیر، ماجراهای جاویدان تیاتر، ترجمه نادعلی همدانی، نشر قطره، 1381، ص355
پی نوشت1: با هرکی حرف میزنم
میگه کامنت نوشتن تو بلاگت کار سختی!!! جدن همین طوره؟
پی نوشت2: لینک این مطلب
در سایت تغییر برای برابری
اینجاست.
1 نظر:
سلام
آخر خبری شد!
امیدوارم موفق باشید
ارسال یک نظر