۱۰/۰۷/۱۳۹۰

الفرار!

وقتی سیگارت را
در قلب ماهی
که به پنجره تابیده است خاموش میکنی
یعنی دیوانه ای
نه یعنی تحقیر شده ای
و جهان
برای تو کوچک است
آن قدر کوچک که فیلی می تواند,
خیلی راحت
تمام دریاها را ...
به یک جرعه بالا بکشد
پس سعی کن
با همه چیز کنار بیایی
فرار نکن
زمین به شکل احمقانه ای گرد است


(رسول یونان)

۷/۲۸/۱۳۹۰

بیماری واگیردار!


تلفن زنگ زد.
- سلام، چطوری عزیز دلم.
+ سلام، الهی فداتون بشم، خوبید؟
صداش گرفته بود، معلوم بود که بغض کرده بود.
بهش گفتم سرما خوردی؟
گفت ای همچین.
من هم بغض گلوم رو فشار می‌داد.
گفت انگار تو هم سرما خوردی.
گفتم خب واگیر داره دیگه.
بعد از همین چند کلمه، چون دوست نداشتم صدای ترکیدن بغضم رو بشنوند خیلی سریع مکالمه رو تمام کردم و ولو شدم روی تخت!

۵/۱۱/۱۳۹۰

زمانه، زمانه‌ی ما ست

شد پنج سال که یه چیزی هست که از زمانه‌ی ما می‌نویسه. مبارک باشه پنج سالگیت.
به چند دلیل فکر میکنم که زمانه دقیقن اسمش درست هست و راوی زمانه ما هست.

اول اینکه سرعت داره، یعنی فکر می‌کنم شاید بعد از رادیو فردا سریع تر از باقی رسانه ها خبر رو کار می‌کنند. یادم هست وقتی ایران بودم، از تظاهرات برای یکی دو تا از بچه‌هاشون می‌گفتم و سریع خبرش کار می‌شد.

دوم اینکه در زمانه چیزی رو میشه پیدا کرد که جای دیگه نمیشه. وقتی به زیر مجموع جامعه در سایت زمانه نگاه میکنی میبینی موضوع هایی و جود دارند که باز تو هیچ رسانه ای به عنوان یک بخش مستقل نیست و شاید بتونم بگم جراتش نیست که باشه.

چند ماه پیش که هلند بودم و با خود آفای فرید حائری صحبت می‌کردم به ایشون هم گفتم که من شخصن نمیام به زمانه که خبر بخونم، میام که ببینم تو جامعه زمانه‌ی خودمون چه خبر هست. میام شکسته شدن تابوهای زمانه رو شاهد باشم و ببینم که این زمانه‌ی ما چطور داره به سمت بهتر شدن و انسانی‌تر شدن حرکت می‌کنه.

یه نقدی هم دارم البته که نمیدونم چقدر نقد باشه. زمانه محیط خیلی بازی داره. تقریبن هر کسی که واقعن بخواد میتونه برای زمانه مطلب بنویسه و مدیران زمانه هم به گرمی استقبال می‌کنند. این ویژگی خوبی هست ولی فکر می‌کنم باید یکم با دقت بیشتری برخورد بکنند. تو همون صحبت هایی که با آقای حائری داشتم هم این موضوع مطرح شد البته؛ میدونم ایشون طرح های بسیار خوبی برای پیشرفت زمانه دارند و براشون آروی موفقیت میکنم.

بدون شک زمانه  سهم بزرگی در رشد جامعه‌ی زمانه‌ی ما داره.
پنج سالگیت مبارک و مرسی که روایتگر زمانه‌ی ما هستی.

۵/۱۰/۱۳۹۰

شمع دل ما

سال 80 یا 81 بود.
من دانشجوی مهندسی نرم افزار تو دانشگاه‌ی در بیرون شهر اصفهان بودم.
توی اون غربت چند نفری بودیم که هم دیگه رو پیدا کردیم، خیلی تصادفی. شش نفر بودیم و هر شش نفر دیپلممون رو از هنرستانی به نام همزه گرفته بودیم.
نقطه اشتراک ما همون هنرستان و معلم‌های مشترک و گه گاه خاطراتی در محل‌هایی با افراد مشترکی بود، همین. خیلی از ما حتا یادمون هم نمی اومد که آیا هم رو تو هنرستان دیدیم یا نه.

یکی از همون روزها، حمید که دکتر صداش می‌کردیم اومد و گفت: بچه ها چند روزی هست دلم گرفته. بیایید امشب خونه ما، یه شمع روشن کنیم و تو تاریکی بشینیم دورش و گریه کنیم.

شمع روشن شد. دورش جمع شدیم و یواش یواش اشکها شروع به جاری شدن کرد. یادم نیست که کی از چی حرف میزد ولی یادم هست که اشک کشی بند نمی‌اومد.
تقریبن شمع ما آب شده بود و مومش تمام ظرف زیرش رو گرفته بود. یه دستی سمت شمع رفت و پشتش یکی سریع از کنار ما دور شد و بعد صدای انفجار!
موم بود که از سر و صورتمون پایین می اومد و همه دیوار های خونه رو گرفته بود.

یکی از بچه ها متوجه سنگین بودن فضا شده بود برای اینکه شوخی کرده باشه، یه سیگارت انداخته بود توی موم های آب شده شمع و بعد فرار کرده بود.

البته من اون شب تو اون خونه نبودم، اون شب هم تو خونه سعید هم نبودم.
نمیدونم تو زندگی امروز ما، شاید سعید همون دست باشه.
شاید هم ما اون دست بودیم برای سعید.

۲/۲۰/۱۳۹۰

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری



  موج برخاسته از  سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین،  امروز قدرتمندتر و عظیمتر،  به کاخ حاکمان سوریه رسیده است.  گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان  به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.

آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی  چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه  و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه  را دنبال می کنند و پیروزی تان  را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های  مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن  بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر  می کشند و نمی دانند که  موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.  

برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت  و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه  ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و  سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های  آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند  و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست  منطقه، امروز در سرکوب مردم  منافع  مشترک پیدا کرده اند و  در جنایت،  یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات  گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که  مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم  مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان  بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید  جنایتهای شرکای سیاسی  و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را  بر زمین انداخته است.  

تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.

سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و  کودتایی ایران، ریخته شدن خون  مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان  ایرانی ناگوار آمده است.  ایمان داریم که  به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت.   خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما  ملت سوریه پرچم مبارزه را  با صلابت در دست  گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق  پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز  ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.

جمعی  از وبلاگ نویسان سبز

آخرین لیست وبلاگ  های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com/ دنبال نمایید.
در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس spinooza56@gmail.com ایمیل نمایید.

۲/۰۲/۱۳۹۰

نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز به شورای هماهنگی راه سبز امید


اعضای محترم شورای هماهنگی راه سبز امید
جنبش سبز اگر چه در لحظاتی سخت و دشوار به سر می برد اما به واقع تجربیات ارزشمندی که از خلال رویدادهای ایام پس از کودتای انتخاباتی 88  بدست آمد و روابط و ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی نهادینه شده در لایه های مختلف اجتماعی و سیاسی، جنبش را مجهز به توانمندی هایی نموده که گذر از این ایام عسرت به روشنای آزادی از همیشه هموارتر به نظر می رسد. جنبشی که در ابتدای شکل گیری با شعارهایی مبهم، پراکندگی مطالبات، چشم اندازهایی ناروشن، ساختارهایی شکل نگرفته و بعضاً درون فرساینده مواجه بود، امروز به مدد خون هایی که داده شد، عمرهایی که در زندانها سپری شد، بحث و نقدهایی که در مجامع سبز شکل گرفت و روشنگریهایی که صورت پذیرفت، از آن دوران به سلامت گذار نمود. امروز می توان مدعی شد که جنبش به شناختی هر چند کلی از حیث اهداف، چشم اندازها، موانع و آسیب ها دست یافته است. در این روند نقش راهبری خردمندانه و پایمردانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اهمیتی به سزا داشته است. این دو همراه بزرگوار علیرغم محدودیت ها و با علم به هزینه ها، در سخت ترین لحظات از میان دشوارهای موجود راهی می گشودند و امید را به جنبش و بدنه ی جوان آن تزریق می کردند. اگر چه موسوی و کروبی خود هیچگاه مدعی رهبری جنبش نبودند، اما همین تاکید آنها بر وجود «راه» در «به ظاهر بن بست های موجود» و همچنین ثبات قدم و نفس همراهی بی تکلف شان با مردم سبب گردید که رهروان جنبش سبز  آنها را به رهبری برگزینند. از جمله نقش های محوری که این رهبران برگزیده ایفا کردند تلاش بی وقفه شان در گسترش مرزهای جنبش با رویکردی تکثرگرایانه و پرهیز از مرزبندی های تصنعی بود. تلاشی که می تواند و باید چراغ راه آینده جنبش باشد.
حرکت جنبش سبز به سمت ساختار یافتگی از یک سو و قدرت راهبری و انسجام بخشی موسوی و کروبی از سوی دیگر، سبب گردید که حاکمیت کودتایی نگران از قدرت رو به گسترش جنبش سبز، به حبس و حصر ایشان و همسرانشان اقدام کند. پس از این بود که شکل گیری شورایی به نام شورای هماهنگی راه سبز بیم و امیدهایی را در بدنه ی جنبش ایجاد نمود. در این میان گروهی که پیش از دستگیری موسوی و کروبی به صورت سازمان یافته به تخریب و تضعیف آنها می پرداختند و به اسم آزدیخواهی کمر همت به خدمت کودتاگران بسته بودند، همانطور که پیش بینی می شد،  امروز که این رهبران در حبس رژیم به سر می بردند، با تغییر سوژه به تخریب نهادهای برآمده از راه سبز امیدی که موسوی و کروبی گشودند می پردازند. علیرغم وجود چنین جریانی، نمی توان منشأ همه ی نقدهای وارد بر عملکرد جنبش را از این دسته دانست. جنبش و نهادهایی که در راهبری جنبش نقش دارند ناگزیرند که گوشی شنوا برای نقدهای داخلی داشته باشند، آنچنان که موسوی و کروبی نیز چنین کردند و همواره پذیرا و پاسخگوی نقدهای وارده بودند. چنین نقدهایی، راه را بر کج روی ها، کند رویها و تندروی ها خواهد بست.
امروز که قریب به دو ماه از شکل گیری شورای هماهنگی می گذرد، امضا کنندگان این نامه نه در قالب یک تشکل سیاسی یکپارچه و در راستای اهداف سیاسی و منافع گروهی بلکه از موضع منتقدین دلسوز جنبش و از روی احساس وظیفه و مسئولیت به نقد عملکرد و کارنامه ی «شورای هماهنگی راه سبز امید» می پردازند. اگر واقع بینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بی تحرکی مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولا خالی تر از آن است که قابل نقد باشد. نقدهایی که درباره ماهیت، ساختار و شفافیت مکانیزم ها در این شورا مطرح شده و می شود، اگر چه در جای خود قابل طرح و بررسی است، اما با درک حساسیت ها و شرایط موجود، می توان از این نقدها موقتا عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مدیریت اعتراضات و حوادث پیش روی جنبش سبز به بررسی و نقد شورا و تحرک اعضایش پرداخت. اما متاسفانه در این سوی داستان نیز چیز چندان قابل عرضی وجود ندارد و بیم آن می رود که چنانچه این سکوت و انفعال ادامه پیدا کند، نه تنها نقش این شورا در سایه تردید قرار گیرد، بلکه خلا رهبری جنبش  باعث از هم پاشیدگی و فروپاشی جنبش شود.
میراثی که اکنون در برابر دیدگان ما قرار گرفته ماحصل سالها مبارزه در راه آزادی است که اینک در جنبش سبز تبلور یافته است. راهبری چنین مجموعه ای آن هم در شرایطی چنین خطیر مسئولیت سنگینی است که موسوی و کروبی به خوبی از عهده ی آن برآمدند. این همراهان سبز به خوبی با ریشه ها و علل شکل گیری جنبش سبز آشنا بودند و دقیقا از همین منظر بود که توانستند با درایت کافی راه دراز گذشته را به وضعیت کنونی جنبش سبز پیوند زنند و فارغ از تنگ نظری ها و مرزبندیها، مصلحت مردم ایران و جنبش سبز را در نظر بگیرند و سرلوحه تصمیم گیریهایشان قرار دهند. به عبارت دیگر آنچه باعث جلب اعتماد بدنه جنبش سبز به این همراهان بزرگ شد صداقت و پایمردی آنان بود. مردم به عینه می دیدند که این همراهان سبز بر خلاف  بسیاری از گذشتگان، به جای  آنکه به مصالح حکومتی خودکامه بیندیشند، به مصالح ملی مردمی می اندیشند که سالهاست برای رسیدن به آزادی در تکاپو هستند. شورای هماهنگی نیز تنها زمانی خواهد توانست نقشی در مدیریت راهبردی اعتراضات جنبش داشته باشد که پرامید و ثابت قدم در همان مسیر گام بردارد. آنچه برای این شورا و جایگاهش وجاهت می آورد نه انتساب به آقابان موسوی و کروبی، که نحوه عملکرد این شوراست. موسوی و کروبی خود نیز جایگاه کنونی شان را به تدریج و در خلال ایام و پس از اثبات همراهی شان به دست آوردند. شورای هماهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست و می بایست با شفافیت بیشتر و عملکرد موثرتر و فعالانه تر اعتماد چشم های نگران بدنه جنبش را بدست آورد.
انتظار بر این نیست که این شورا در دام تندرویها بیفتد اما راه گریز از تندرویها، انفعال نیست. واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم این است که به واسطه سکوت و انفعال شورا، فاصله آن با بدنه جنبش سبز، که روزی مطالبت و اعتراضات خود را از زبان موسوی و کروبی می شنید، هر روز بیش از دیروز می شود. چنین سکوتی از یک طرف باعث یاس و سرخوردگی بدنه جنبش می شود و از طرف دیگر، راه را برای ایجاد چندپارگی در جنبش و فرصت طلبی گروههایی که در زمان حضور موسوی و کروبی در سایه قرار گرفته بودند باز می گشاید. حبس و حصر راهبران برای جنبشی که چندان هم متکی به رهبران خود نبوده است می تواند یک فرصت تلقی شود. تبدیل این تهدید به فرصت و ادامه ی راه  نیاز به مدیریت و تحرک  و هماهنگی بیشتری دارد و فلسفه ی تشکیل شورای هماهمنگی نیز همین بوده است. نجواهای گاه به گاه ، پراکنده و مبهم شورای هماهنگی متناسب با نقش و جایگاه متصور شده به این شورا نیست. ادامه ی این سکوت و تردید در حرکت و سردرگمی در یافتن نقشه ی راه، گرد ناامیدی و یخ زدگی را بر فضای جنبش پاشیده، صف آزادیخواهان سبز را پراکنده و به جای هماهنگی، ناهماهنگی به ارمغان خواهد آورد.  
لذا ما امضا کنندگان این نامه خواستار آن هستیم که شورای هماهنگی ضمن خروج از انفعال موجود، نقشی فعال تر در عرصه تحولات پیش رو بر عهده بگیرد و در عین حال رویکرد تکثرگرایانه ی موسوی و کروبی را همچنان در کالبد راهبری جنبش حفظ نماید تا در سایه ی چنین مدیریتی انسجام جنبش کماکان حفظ گشته و پیوندهای درونی آن گسسته نگردد. راه سبز امید و آزادی به خوبی توسط موسوی و کروبی و سایر همراهان سبز ترسیم شده است. پایمردی در اهداف و همراهی با مردم شیوه کارآمدی است که موسوی و کروبی بدان پایبند بودند.رجای واثق داریم که ادامه چنین روندی، ما  را به منزلگاه آزادی رهنمون خواهد ساخت.
جمعی از وبلاگ نویسان سبز
·         آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://akarim8808.blogspot.com دنبال نمایید.
·         در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرسahmadsaidi8808@gmail.com   ایمیل نمایید.

۲/۰۱/۱۳۹۰

بزرگ‌داشت حسن اسدی‌زیدآبادی، علی ملیحی، میلاد اسدی و مجید دری


ایستادند و حاضر نشدند تعهد بدهند که در مقابل ظلم سکوت کنند. می‌دانستند باز نخواهند گشت، می‌دانستند انکار می‌شوند، اما فریاد بر آوردند.

میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، متولد ۲ اردی‌بهشت ۱۳۶۵ و محکوم به ۷ سال حبس تعزیری است. وی در ۹ آذر ۱۳۸۸ دستگیر شد. وی از زمان دستگیری تاکنون تنها یک بار در ایام نوروز به مرخصی آمده است.

حسن اسدی‌زیدآبادی، مسوول کمیته‌ی حقوق‌بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت، متولد ۸ اردی بهشت ۱۳۶۳ است که ۱۲ آبان ۱۳۸۸ بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. وی همچنان بدون مرخصی در زندان است.

مجید دری، عضو شورای دفاع از حق تحصیل. متولد ۲ اردی‌بهشت ۱۳۵۸ و محکوم به ۶ سال حبس به همراه تبعید در زندان بهبهان است. او از ۱۸ تیرماه ۱۳۸۸، بدون مرخصی در زندان به سر می‌برد.

علی ملیحی، روزنامه نگار و عضو سازمان دانش آموختگان ایران، متولد ۸ اردی‌بهشت ۱۳۶۲ و محکوم به ۴ سال حبس است. وی از زمان دستگیری - ۲۱ بهمن ۱۳۸۸- بدون مرخصی در زندان به سر می‌برد.
این روایت تأسف‌برانگیز برخورد امنیتی با دانشجویانی است که تنها به جرم اندیشیدن گرفتار آمده‌اند. حکایت بهترین فرزندان این آب و خاک که گناهی جز بیان آزادانه عقاید و دفاع از حقوق خود و دیگر هم‌اندیشانشان ندارند. اینان هر سه تنها به علت تمرین حق مسالمت‌آمیز خود در ابراز مخالفت با رویکرد ناقض حقوق انسانی دستگیر و به تحمل حبس ناعادلانه محکوم شده‌اند و از این رو زندانی سیاسی و عقیدتی محسوب می‌شوند.

ما جمعی از فعالان دانشجویی، حق تحصیل و حقوق بشر بر آنیم تا به مناسبت سالروز تولد این سه تن، با تشکیل کمپینی در حمایت از آنان، توجه حامیان و بانیان حقوق بشر را به شرایط این دانشجویان در بند، جلب کنیم. این کمپین در نظر دارد با گرامیداشت تولد دانشجویان دربند فعالیت‌های ارزنده‌ی آنان را در ارج نهادن به ارزش‌های انسانی پاس بدارد. این کمپین در این راه کلیه یاران، همراهان و صاحب نظران را به همکاری دعوت می‌کند.

همگان می‌توانند نوشتن متنی درباره یاران دبستانی، ارسال کارت تبریک برای خانواده‌ها، تهیه‌ی پوستر و ویدئوهای کوتاه تبریک (کمتر از یک دقیقه) و نیز تهیه نماهنگ و مالتی‌مدیا یاد این عزیزان را گرامی بدارند. مطالب نگاشته شده در ویژه‌نامه یاران دبستانی و سایر سایت‌های دانشجویی و حقوق بشری منتشر خواهد شد.
این کمپین ضمن تاکید مجدد بر مبرا بودن فعالان یاد شده و بسیاری دیگر از کنشگران دربند از اتهامات وارده خواستار آزادی بی‌قید شرط آنان است و فعالیت خود را تا رسیدن به این مهم برای تماس و همکاری با کمپین به ما ایمیل بزنید:

کمیته گزارشگران حقوق بشر: chrr.iran@gmail.com
جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی: edu.right1@gmail.com
شورای دفاع از حق تحصیل: showra@gmail.com
کمپین خانواده زندانیان سیاسی: info@freemyfamilycampaign.com
سایت دانشجویان ایران (دانشجو نیوز): info@daneshjoonews.com

۱۲/۲۵/۱۳۸۹

فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز: شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید


فراخوان زنجیره وبلاگ نویسان سبز: شادی نوروز خود را با خانواده شهدا قسمت کنید

هم وطن
در آستانه دومین نوروز سبزی که روزهای سیاه کودتای ما را در بر خواهد گرفت، جای خالی همراهان دیروزمان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. شوربختانه زمستان سرد ۸۹  نیز با شهادت تنی چند از یاران سبزمان همراه شد تا بیشتر از پیش بی‌تاب پایان یافتن زمستان سیاه استبداد شویم. این یلدای تاریک دیر زمانی است که سخت جانی می‌کند، اما چه باک که باور ما در سر زدن سپیده بر بام وطن تردید ناپذیر است. تا آن روز تنها صبوری می‌خواهیم و امید.
همراه سبز
در واپسین روزهای سال «استقامت و پایداری جنبش سبز»، ما، زنجیره‌ای از وبلاگ نویسان سبز گرد هم آمده‌ایم تا شادی‌های کوچک نوروزی خود را با بازماندگان شهدای جنبش قسمت کنیم. سلامی به گرمی، دستی به مهربانی و کلامی به شادی، کوچکترین عیدانه ما برای کلبه‌هایی است که در سوگ عزیزان به ماتم نشسته‌اند. دل‌های ما نوروز امسال را در کنار خانواده‌های شهدا تحویل خواهد کرد. پس از شما خوانندگان خود نیز دعوت می‌کنیم تا به ما بپیوندید و ما را در انجام این گام کوچک یاری رسانید.
زنجیره وبلاگ نویسان سبز، شما خواننده این نامه را فرا می‌خواند تا نوروز امسال را با ارسال یک کارت تبریک، یک پیام محبت آمیز و یا یک شاخه گل، با بازماندگان شهدای جنبش تقسیم کنید.

به امید جشن نوروز آزادی
زنجیره وبلاگ نویسان سبز


دوستان وبلاگ نویس در صورت تمایل به حمایت از این طرح، پس از انتشار این نامه در وبلاگشان، آدرس ولاگ خود را به ای-میل (arman.parian@gmail.com) ارسال کنند.

مخاطبان گرامی که قصد دارند به این طرح پیوسته و برای خانواده شهدا عیدانه ای ارسال کنند، می توانند با همین ای-میل تماس بگیرند تا نشانی منزل شهدا را برایشان ارسال کنیم.
https://sites.google.com/site/greenzanjireh/fehrest

۱۲/۰۹/۱۳۸۹

نامه سرگشاده جمعی از وبلاگ نویسان سبز به آقای علی مطهری


خدمت جناب آقای علی مطهری

با عرض سلام و احترام

ما، گروهی از هم‌وطنان شما هستیم که خود را فعال و هوادار «جنبش سبز مردم ایران» می‌دانیم. جنبشی که اعضایش از زمان برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری تاکنون متحمل رنج و درد فراوان شده‌اند. ما برخی از همراهان خود را در خاک و خون دیده‌ایم و گروه بیشتری را امروز در بند و اسارت داریم. ما مورد ظلم قرار گرفتیم اما همچنان دادگاهی برای تظلم‌خواهی نمی‌یابیم

آقای مطهری

در ریشه‌یابی علل و عوامل اتفاقات ناگوار 20 ماه گذشته میان ما و شما اختلافاتی وجود دارد. اختلافاتی که شاید بتوان در فضایی آرام به حل و فصل آنان دل بست و شاید هم هیچ گاه به توافقی قطعی بر سر آنان دست نیابیم، اما در این میان ما تشابهاتی هم می‌بینیم که می‌توانند محوریتی برای یک حرکت مشترک شوند

ما به مانند شما از تداوم وضعیت نابسامان کنونی که بن‌بستی ناگوار را بر سر راه کشور قرار داده است به ستوه آمده‌ایم. ما خواستار بازگشت آرامش و آسایش به کشور و رفع فضای کینه و نفرت و خشم هستیم

ما به مانند شما از تداوم خشونت‌های خیابانی، کشته شدن هم‌وطنانمان و بازداشت‌های گسترده ناخرسند هستیم و توقف این وقایع تاسف بار را برای مصالح خود و کشور در اولویت می‌دانیم

ما به مانند شما از قانون‌گریزی و تصمیمات شخصی و جناحی و گروهی آسیب دیده‌ایم و بزرگترین قربانی چنین روندی را مصالح کلی کشور و ملت می‌دانیم

ما به مانند شما راه حل عبور از بحران را نه در فضایی ملتهب و سرشار از دروغ و تهمت، که در سایه آرامش و گفت و گو جست و جو می‌کنیم

و در نهایت ما نیز چون شما پافشاری بر لجاجت و تمامیت‌خواهی را ریشه تمامی این مصیبت‌ها می‌دانیم و امیدواریم همه شهروندان کشور، به ویژه مسوولین حکومتی با سعه صدر بیشتری به سخنان و مطالبات طرف مقابل گوش فرا دهند

جناب مطهری

ما امیدواریم همین میزان از اشتراکات برای آغاز حرکتی مشترک در راستای نیل به توافقی مطلوب (هرچند حداقلی) کفایت کند. پس صادقانه و صمیمانه دست یاری به سوی شما دراز می‌کنیم چرا که شما را فردی صادق، هرچند در مخالفت با خود می‌شناسیم

آقای مطهری

ـ «جنبش سبز ایران» امروز جنبشی متکثر با خواسته‌های گوناگون است. هر کسی از ظن خود یار آن شده و به اعتراف شاخص‌ترین چهره‌هایش هنوز کسی نتوانسته است کلیتی را به تمامی اقشار حاضر در آن منتسب کند. با این حال ما گروهی از دل همین جنبش هستیم که امیدواریم تا با محوریت قانون، انصاف و مصالح ملی شاهد برقراری گفت و گو با نمایندگان منصف و صادق حاکمیت باشیم. در این راه خواسته‌های ما به صورت شفاف مطرح شده و هرکس که مدعی دلسوزی برای کشور و مردم است باید برای برآورده‌سازی آن‌ها تلاش کند: ـ

ـ ما خواستار رفع حصر خانگی رهبرانمان هستیم. آنانی که در هیچ محکمه‌ای محاکمه نشده‌اند و بر خلاف قانون و بدون هیچ اتهام اعلام شده و جرمی اثبات شده در حصر گرفتار آمده‌اند و از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی خود محروم مانده‌اند

ـ ما خواهان تضمین حق شهروندان بر تجمعات و راهپیمایی هستیم که صراحتا در بند 27 قانون اساسی ذکر شده است

ـ ما خواستار آزادی همراهان در بندمان هستیم که گروه گروه و بی‌هیچ گونه اتهام مشخصی بازداشت می‌شوند و بدون محاکمه در دادگاهی رسمی در بند و زنجیر به سر می‌برند

ـ ما خواستار آزادی مطبوعات و رفع هرگونه سانسور هستیم. حقی بدیهی و اولیه که در بند به بند قانون اساسی کشور به ویژه مواد 3، 24 و 175 مورد تاکید قرار گرفته است

ـ ما خواستار خاتمه دادن به شرایط امنیتی حاکم بر کشور هستیم که آن را بزرگترین خطر برای مصالح ملی و مایه وهن و بی‌آبرویی کشور می‌دانیم

ـ و در نهایت ما خواستار برگزاری انتخابات آزاد، غیرگزینشی و سالم هستیم که تنها مستبدین و دیکتاتورها می‌توانند با آن مخالفت کنند

جناب مطهری

بپذیرید که در این فضا، هر بارقه‌ای از هم‌گرایی، هرچند به مصداق کورسویی لرزان، باید به فال نیک گرفته شود و مورد حمایت قرار گیرد تا بتوانیم به توافق‌های بزرگ‌تر چشم امید ببندیم. ما تنها می‌خواهیم به شما اطمینان دهیم که اگر در راستای تلطیف فضا و بازگشت امور کشور به روند عادی خود گامی بردارید صمیمانه از اقدامات شما حمایت خواهیم کرد. با این حال ما گمان می‌کنیم تا زمانی که ارتباط فعالان جنبش با چهره‌هایی که به صورت نمادین رهبران جنبش خوانده می‌شوند برقرار نگردد، حداقل‌های این توافق هم قابل دسترسی نیست

پس اجازه بدهید از شما بخواهیم تا به نمایندگی از این جمع اعلام کنید آزادی رهبران جنبش ما، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی از حصر خانگی از جانب فعالان جنبش سبز به مصداق گامی مثبت در راستای اعتمادسازی از سوی حاکمیت قلمداد خواهد شد. شما بهتر از هر کس دیگری می‌دانید که این چهره‌ها بارها و بارها بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید کرده‌اند، پس می‌توان امیدوار بود که همین فصل الخطاب مورد توافق طرفین، دستمایه گفت و گوهای آینده قرار گیرد

آقای مطهری

ما می‌خواهیم که به رسمیت شناخته شویم. از ما یاد کنید اما نه به عنوان فتنه‌گران که ما تنها معترضیم. ما سوگواران جنبشی وابسته و مدفون شده نیستیم. ما آزادی خواهان مستقلی هستیم که جنبش پویای ما با گذشت 20 ماه سرکوب و فشار همچنان رو به رشد و بلوغ است. ما را فریب‌خورده ندانید که ما پرسش‌گریم. ما را اقلیت ناچیز نشمرید که ما بی‌شماریم حتی اگر در نگاه شما اکثریت نباشیم و در نهایت اینکه از آزادی رهبران و دیگر همراهان دربند ما حمایت کنید، ما نیز از حکمیت شما استقبال خواهیم کرد

با سپاس از توجه شما و به امید بازگشت به آرامشی که مصالح کشور و ملت را در بر بگیرد

گروهی از وبلاگ نویسان سبز
--------------------------------------------------------------

پی‌نوشت: در صورتی که شما هم وبلاگی دارید و می خواهید از این متن حمایت کنید لطفا آدرس وبلاگتان را به (arman.parian@gmail.com) میل بزنید. بدیهی است متن نامه زیر می بایست در وبلاگ شما نیز منتشر شود.

۱۱/۱۷/۱۳۸۹

25 بهمن / هر ایرانی یک صدا برای ایران...


پس از انتشار خبر درخواست مجوز برای تظاهرات در روز 25 بهمن و در راستای استفاده از پتانسیل های شبکه های اجتماعی مجازی چون فیس بوک و توئیتر، وب سایتهای سبز به طور گسترده ای دست به انتشار خبر گشایش صفحات فیس بوک و توئیتر 25 بهمن زده اند. تاکنون صفحات فیس بوک کلمه، نوروز، سهام نیوز، رسا، میزان خبر راه سبز، خبرنامه امیر کبیر و... از اعضا خود خواسته اند به این صفحه بپیوندند.
پس از نقش راهبردی شبکه های اجتماعی در مصر و انتشار نسخه جعلی وب سایت کلمه بیم آن می رفت که سپاه سایبری وابسته به دولت کودتا از چنین امکاناتی بر علیه معترضان استفاده کند. آخرین پوسترها، بیانیه ها، اخبار و... لحظه به لحظه در این صفحه در دسترس قرار خواهند گرفت. همچنین امکان تبادل نظر با اعضا دیگر نیز در این صفحات لحاظ شده است.
لطفا به این صفحه پیوسته و به دوستان خود نیز اطلاع دهید.
 25 بهمن در فیس بوک: www.facebook.com/pages/25-Bahman/139858942745772 25
 بهمن توئیتر: twitter.com/25bahman

۱۰/۳۰/۱۳۸۹

کار حقوق بشری

میگه خسته شدم. از صبح دارم دنبال آدرس خونه این نماینده و اون وزیر و ... می‌گردم.
می‌پرسم چرا؟
جواب میده، باید نامه‌هایی رو که در اعتراض به اعدام‌های اخیر نوشتیم برای اونها بفرستیم و من مسوول پیدا کردن آدرس ها هستم.
ادامه میده که می‌خواد بره یه فیلم فانی(خنده دار و شاد) تماشا کنه! میگه خسته میشم از این همه کار حقوق بشری! ذهنم نیاز به استراحت داره.

با خودم میگم! ای بابا. ما روزمون با اعدام شروع شد! تا شب هم باید خبر شکنجه و زندان رو بخونیم یا حرفهای خانواده زندانیان رو منتشر کنیم! کی بریم مفیلم فانی ببنیم؟ ایده خوبی هست!

۱۰/۲۴/۱۳۸۹

گفتگو من با هم خونه‌ام

مثل همیشه وارد اتاقم شد و مثل همیشه از اتفاق هایی که در طول روز براش افتاده بود برام تعریف کرد.
روزش پر بود از اتفاقهای جالب و خنده‌دار.
اسمش ترزا هست، یک دختر آلمانی که 24 سالشه. علوم سیاسی خونده و با یک سازمان حقوق بشری همکاری داوطلبانه میکنه مثل من.
ازم پرسید ناراحت نمیشم که هر روز میاد و از اتفاق‌هایی که براش افتاده برام میگه، از دانشگاه، از دوست پسرش از کارش و .... .
گفتم نه: کار خوبی میکنی.
پرسید» تو چرا هیچ وقت از روزت چیزی تعریف نمی‌کنی.
جواب دادم: چی بگم؟ یگم چند نفر امروز اعدام شدند؟ بگم چند نفر امروز زندانی شدند؟ بگم چند نفر امروز شکنجه شدند؟ بگم چند نفر امروز دیشب روی زمین سرد خوابیدن؟ بگم امروز 500 روزی هست که یک زندانی حتا یک روز مرخصی نداشته؟ بگم امروز چند نفر از دوستام تهدید به بازداشت شدند؟ بگم امروز چند حکم اعدام و زندان صادر شد؟ بگم امروز ... .

سرش رو پایین انداخت و از اتاق رفت بیرون.