داد خواهیم این بیداد را
داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و همسرش پروانه اسکندری از فعالین سیاسی بودند که در عصر یکم آذر 1377 در خانه شخصی شان با ضربات چاقو به قتل(بخوانید ترور) رسیدند و جسدشان به نحو فجیعی مثله شد.
به این ترتیب جشی ملی ایرانیان، آذر جشن که جشن آتش است و گرما (روز اورمزد)، در شعله های آتش جهل و فساد تباه شد و جشن ملی ما را به عزایی ملی تبدیل شد. این دو تررو بعد ها در کنار ترورهای دیگر فعالان سیاسی ایران به قتلهای زنجیرهای معروف شد.
قتل هایی که در پی آن دو نویسنده دیگر محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بیخبری در جادههای اطراف شهر و جسد معصومه مصدق (نوه دکتر مصدق که تازه به کشور بازگشته بود) در منزل شخصیاش پیدا شد، همگی خفه شده بودند.
هرگز فراموش نمی کنم جمله ها آیت الله خامنه ای رو که بعد از این قتل ها در خطبههاى نماز جمعه تهران به تاریخ 18/10/77 گفت :اگر نظام جمهورى اسلامى اهل دشمنكُشى است، دشمنان خودش را مىكُشد؛ چرا سراغ فروهر و عيالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همكار ما بود؛ بعد از پديد آمدن اين فتنههاى سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بىخطر و بىضرر. بينى و بيناللَّه، فروهر و همسرش - اين دو مرحوم - دشمنان ما بودند.
تیمی که خاتمی مسوول رسیدیگی به این پرونده ها کرده بود بعد از یک ماه چنین گزارش داد که، مقامات بلند پایه وزارت اطلاعات در قتلها دست داشته اند و عوامل را دستگیر نمود. دری نجفآبادی وزیر وقت اطلاعات بلافاصله توسط خاتمی برکنار و یونسی جایگزین وی شد. جلسات دادگاه پس از توقیف مطبوعات در بهار ۷۹ ، دستگیر و زندانی کردن روزنامه نگاران پیگیر موضوع (اکبر گنجی و عمادالدین باقی) بدون حضور هیات منصفه و در حالیکه خانواده مقتولان در اعتراض به نحوه رسیدگی در جلسات دادگاه حضور نیافتند، با محکوم کردن عوامل وزارت اطلاعات به چند سال زندان بسته شد.
علی ربیعی یکی از اعضای کمیته ی تحقیق خاتمی پیرامون چگونگی شناسایی و دستگیری متهمین میگوید: «ما به افراد عمده اين گروه يعنی عاليخانی و سعید امامی(اسلامی)، بدون ترديد شك داشتيم و حدس قوی میزديم كه قتلها كار آنهاست. بنابراين يك برنامهای در جلسهای ريخته شد كه من يقين داشتم كه به گوش سعید امامی(اسلامی) میرسد. در آن جلسه گفتيم كه قرار است در چند روز آينده اين افراد دستگير شوند و اتفاقن با آقای يونسی نيز هم نظر بوديم. بحث بازداشت به ضعيفترين حلقه اين فشار وارد كرد و به نظر من موسوی حلقه ضعيف آنها بود. اينها میخواستند مساله را سريعتر بگويند كه بله اين كار را كه كرديم تشكيلاتی بود و اين، آنها را شكست. ساعت حدود ۱۲ شب بود كه بنده در منزل بودم و كسی زنگ زد و گفتند كه با شما كار دارند. رفتم دم در و ديدم كه بله! يكی از همين متهمان به در منزل آمده است. با وی قرار گذاشتم كه فردا به اداره بيايد و بعد با هم صحبت كنيم. او صبح به اداره آمد و ماجرای قتلها را به من گفت. حدود سه ساعت از ۹ صبح تا يك بعد از ظهر بخشی از اين مسائل را اين فرد گفت. من همان جا به آقای خاتمی تلفن زدم كه به نظر من قصه روشن و باز شده است. حداقل اين است كه بخشهای عمدهای از حدسيات ما درست بوده و میتوان آن را پيگيری قضايی كرد». علی ربیعی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان سال بعد اطلاعات بیشتری درباره انحلال کمیته تحقیق خاتمی ارائه داد: «در همان زمان جناب آقای نيازی با بنده صحبت كردند و ايشان فرمودند كه اگر كميته اعلام انحلال نمايد، ما را با مشكل مواجه میكند. مردم تصور میكنند كه رئيس جمهور پشت اين پرونده نيست و با اين جوی كه در جامعه است، كار ما با مشكل مواجه میشود. شما اين را اعلام نكنيد. من نظر آقاي نيازی را خدمت آقای ریيس جمهوری عرض كردم و در واقع آقای رئيس جمهوری هم متقاعد شدند كه انحلال كميته اعلام نشود.»
به این ترتیب جشی ملی ایرانیان، آذر جشن که جشن آتش است و گرما (روز اورمزد)، در شعله های آتش جهل و فساد تباه شد و جشن ملی ما را به عزایی ملی تبدیل شد. این دو تررو بعد ها در کنار ترورهای دیگر فعالان سیاسی ایران به قتلهای زنجیرهای معروف شد.
قتل هایی که در پی آن دو نویسنده دیگر محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بیخبری در جادههای اطراف شهر و جسد معصومه مصدق (نوه دکتر مصدق که تازه به کشور بازگشته بود) در منزل شخصیاش پیدا شد، همگی خفه شده بودند.
هرگز فراموش نمی کنم جمله ها آیت الله خامنه ای رو که بعد از این قتل ها در خطبههاى نماز جمعه تهران به تاریخ 18/10/77 گفت :اگر نظام جمهورى اسلامى اهل دشمنكُشى است، دشمنان خودش را مىكُشد؛ چرا سراغ فروهر و عيالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همكار ما بود؛ بعد از پديد آمدن اين فتنههاى سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بىخطر و بىضرر. بينى و بيناللَّه، فروهر و همسرش - اين دو مرحوم - دشمنان ما بودند.
تیمی که خاتمی مسوول رسیدیگی به این پرونده ها کرده بود بعد از یک ماه چنین گزارش داد که، مقامات بلند پایه وزارت اطلاعات در قتلها دست داشته اند و عوامل را دستگیر نمود. دری نجفآبادی وزیر وقت اطلاعات بلافاصله توسط خاتمی برکنار و یونسی جایگزین وی شد. جلسات دادگاه پس از توقیف مطبوعات در بهار ۷۹ ، دستگیر و زندانی کردن روزنامه نگاران پیگیر موضوع (اکبر گنجی و عمادالدین باقی) بدون حضور هیات منصفه و در حالیکه خانواده مقتولان در اعتراض به نحوه رسیدگی در جلسات دادگاه حضور نیافتند، با محکوم کردن عوامل وزارت اطلاعات به چند سال زندان بسته شد.
علی ربیعی یکی از اعضای کمیته ی تحقیق خاتمی پیرامون چگونگی شناسایی و دستگیری متهمین میگوید: «ما به افراد عمده اين گروه يعنی عاليخانی و سعید امامی(اسلامی)، بدون ترديد شك داشتيم و حدس قوی میزديم كه قتلها كار آنهاست. بنابراين يك برنامهای در جلسهای ريخته شد كه من يقين داشتم كه به گوش سعید امامی(اسلامی) میرسد. در آن جلسه گفتيم كه قرار است در چند روز آينده اين افراد دستگير شوند و اتفاقن با آقای يونسی نيز هم نظر بوديم. بحث بازداشت به ضعيفترين حلقه اين فشار وارد كرد و به نظر من موسوی حلقه ضعيف آنها بود. اينها میخواستند مساله را سريعتر بگويند كه بله اين كار را كه كرديم تشكيلاتی بود و اين، آنها را شكست. ساعت حدود ۱۲ شب بود كه بنده در منزل بودم و كسی زنگ زد و گفتند كه با شما كار دارند. رفتم دم در و ديدم كه بله! يكی از همين متهمان به در منزل آمده است. با وی قرار گذاشتم كه فردا به اداره بيايد و بعد با هم صحبت كنيم. او صبح به اداره آمد و ماجرای قتلها را به من گفت. حدود سه ساعت از ۹ صبح تا يك بعد از ظهر بخشی از اين مسائل را اين فرد گفت. من همان جا به آقای خاتمی تلفن زدم كه به نظر من قصه روشن و باز شده است. حداقل اين است كه بخشهای عمدهای از حدسيات ما درست بوده و میتوان آن را پيگيری قضايی كرد». علی ربیعی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان سال بعد اطلاعات بیشتری درباره انحلال کمیته تحقیق خاتمی ارائه داد: «در همان زمان جناب آقای نيازی با بنده صحبت كردند و ايشان فرمودند كه اگر كميته اعلام انحلال نمايد، ما را با مشكل مواجه میكند. مردم تصور میكنند كه رئيس جمهور پشت اين پرونده نيست و با اين جوی كه در جامعه است، كار ما با مشكل مواجه میشود. شما اين را اعلام نكنيد. من نظر آقاي نيازی را خدمت آقای ریيس جمهوری عرض كردم و در واقع آقای رئيس جمهوری هم متقاعد شدند كه انحلال كميته اعلام نشود.»
روزنامه همشهری در 16 دی ماه 1377 بیانیه ای را به نقل از وزارت اطلاعات منتشر کرد که نظیر آن را هرگز در هیچ وزارت خانه ای ندیده بودیم.
در آخر با خودکشی سعید امامی که چند وقت پیش آقای فلاحیان او را یک اطلاعاتی مظلوم خوانده بود ماجرا پایان یافته تلقی شد.
برگزاری مراسم بزرگداشت این مقتولان در سه سال گذشته با ممانعت همراه بوده است اما فرزندان داریوش و پروانه امیدوارند كه امسال بتوانند برای پدر و مادرشان در منزل شخصی آنها مراسمی را برگزار كنند.به این ترتیب براساس آگهی پرستو و آرش فروهر كه در روزنامه اطلاعات روز دوشنبه 27 آبان ماه 1387 درج شده است این مراسم در منزل داریوش و پروانه واقع در خیابان سعدی جنوبی، خیابان هدایت، كوچه شهید مرادزاده، پلاك 22 برگزار می شود.
3 نظر:
داغ تازه کردی برادر....سعیدی سیرجانی/ حاجی زاده و کارونش... مختاری/ پوینده.... و امروز ما در حقوق عقب افتاده بشریت مشغول به تمرین مدارا
فقط تاسف؛ همین!
چی میشه گفت!
فقط باید متاسف بود از اسودگی وجدان مسولین نظام.
ارسال یک نظر